جهانی شدن و آیین زرتشتی: پیامدها، چالشها و فرصتها
فردین همتی گل سفیدی
چکیده
جهانی
شدن را فرآیندی می دانند که طی آن جوامع بشری فراتر از دامنه دولتها و مرزها با هم
پیوند می یابند و در نهایت شاهد یک جامعه واحد جهانی خواهیم بود. این
جامعه جهانی به مثابه یک دولت جهانی عمل خواهد کرد و افراد در آن شهروندان جهانی خواهند بود. در این
دولت جهانی مرزها برداشته خواهند شد، تصمیمات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر چه
بیشتر یکپارچه خواهند شد و قالب جهانی به خود خواهد گرفت و ارزشها و هنجارهای ملی،
قومی و محلی یا رنگ می بازند و یا در ارزشهای جهان شمول حاکم حل خواهند شد. هم از
اینجاست که جهانی شدن با موافقان و مخالفان بسیاری روبرو شده است. طرفداران
آن بر این باورند که جهانی شدن سرنوشت حتمی و گریز ناپذیر جوامع بشری خواهد بود و
مخالفان آنرا به چالش می کشند و بر این دیدگاه هستند که این فرآیند باعث از میان
رفتن دولتها به عنوان ضرورتی معقول و مهمترین دستاورد سیاسی انسانها می شود و از
طرف دیگر باعث از میان رفتن بخش بزرگی از دستاوردهای دینی و معنوی، ارزشهای ملی،
محلی و قومی می شود که در طول تاریخ و با هزینه های بسیار حاصل شده اند. از میان
رفتن ارزشهای دینی و معنوی، بزرگترین نگرانی مخالفان فرآیند جهانی شدن میباشند که
آنرا به مثابه از میان رفتن هویت فردی و بی هویتی در یک جامعه بزرگتر می دانند. آیین
زرتشتی و پیروان آن با توجه به فراز و نشیب ها و تجارب بسیار در پهنه تاریخ، نگران جنبه ها و پیامدهای
گوناگون جهانی شدن بر باورهای دینی- اعتقادی
و دیگر ارزشهایشان هستند. این
نوشته در تلاش است تا ضمن بررسی ابعاد گوناگون پدیده جهانی شدن، در پی پاسخ به این
پرسش است که آیین زرتشتی چگونه از این فرآیند متاثر می شود و چالشها و فرصتهای پیش
روی آن چیست؟
دیباچه
جوامع پیچیده بشری
به شکل امروزین، تجارب گوناگون بسیاری را در پهنه تاریخ پشت سر گذاشته اند. انسان نخستین به تجربه دریافته بود که در قالب
جمعی و تشکلهای گروهی بهتر خواهد توانست منافع خود را تأمین کند و بعدها در یک
فرآیند تکامل یافته تر در قالب یک ساز و کار پیچیده تر، «دولت» را تشکیل داد تا حافظ منافع و حقوق آنها باشد. دولت به مثابه یک ساز و کار سیاسی و با کارکردهای
گوناگون، به قول برخی اندیشمندان سیاسی بر اساس «قراردادی اجتماعی» شکل گرفته است[i] و به باور برخی
دیگر بر اساس یک آگاهی ملی شکل گرفته اند که تنها در بستر تاریخ امکان پذیر می
باشد. «تاریخ محل تکوین
آگاهی ملی است» جمله ای بسیار
معروف از هِگِل فیلسوف آلمانی است که در اهمیت شکل گیری دولت در بستر تاریخ ذکر
شده و آنرا عالی ترین سازمانی دانسته است که توسط گروهی از مردم بنیان نهاده شده
است. وی در واقع شکل گیری دولت را اوج خودآگاهی
ملی و در نتیجه شکوفایی روح حاکم بر یک ملت دانسته است که در جهت حرکت تاریخ و «پیشرفت خرد» میداند و بر این باور است که تاریخ در ذات خود از
خرد پیروی می کند و به همین جهت همواره در حال پیشرفت بوده است. از این پس، دولتها یکه تاز ساز عرصه تصمیم گیری و
با کارکردهای گسترده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بوده اند که سیاست گذاری در
حوزه های خرد و کلان را بر عهده گرفته اند. دولت همچنین نگاهبان ارزشها، آداب و سنن قومی است
که در پهنه تاریخی بدست آمده اند.
با وجود چنین
اقتدار و کارکردهای بسیار، دولت اما از دگرگونیها مصون نمانده است. پیدایش اشکالی جدید از ساز و کارهای سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی مانند سازمانهای منطقه ای و بین المللی، سبب شده است
تا بسیاری از کارکردهایی که بطور سنتی در حوزه اقتدار دولتها بوده است به این
سازمانهای جدید انتقال یابد و یا دستکم آنرا محدود کند و به چالش بکشد. این همه در طی فرآیندی شکل گرفته که آنرا «جهانی شدن» نامیده اند. پدیده ای نسبتا مدرن که بسیاری آنرا در امتداد خرد
حاکم بر تاریخ و حتی اوج عقلانیتی می دانند که بر تحول تاریخ حاکم است و تشکیل «دولت جهانی» که نتیجه جهانی شدن است را پایان تاریخ دانسته اند
که در ادامه به برخی دیدگاههای موافق و مخالف آن اشاره خواهد شد.
جهانی شدن چیست؟
بسیاری شروع جهانی
شدن را از یک منطق اقتصادی می دانند که کم کم به دیگر حوزه های سیاسی و فرهنگی
گسترش یافته است. بعد از انقلاب
صنعتی قرن هفدهم در انگلیس و در پی تولید محصولات زیاد از یک سو و نیاز به
بازارهای جدید برای فروش آنها از دیگر سو، گسترش روابط تجاری را طلب کرد که بدنبال
خود ایجاد پیوندهای سیاسی و فرهنگی را نیز به همراه آورده بود.[ii] بعدا بر اساس
ضرورت برای به نظم در آوردن این روابط، ساز و کارهایی پیچیده تاسیس نمودند که شکلی
محلی، منطقه ای و بعدا جهانی به خود گرفته اند، سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا
دو نمونه مناسب از این دست به حساب می آیند. اما در نتیجه این عمل، دولتها بخشی از کارکردهای
خود را به این سازمانها انتقال داده اند و یا با محدودیتهایی در حوزه اقتدار خود
در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ مواجه شده اند.
در این میان اما،
فرهنگ آسیب پذیرترین حوزه بوده است. دستاوردهای فرهنگی،
باورها و ارزشهای دینی، آداب و رسوم محلی و هنجارهای ملی از جمله مسایلی هستند که
در بسیاری از بده بستانهای سیاسی-اقتصادی یا نادیده
گرفته شده اند و یا دستکم کمتر محلی برای بروز پیدا کرده اند. همین مسئله به نوبه خود یکی از مهمترین نگرانیها
در حوزه فرهنگ را بوجود آورده که مخالفان جهانی شدن آنرا به منزله مرگ ارزشهای
ملی، محلی و قومی میدانند و یا دستکم آنرا تهدیدی جدی برای کم رنگ شدن این ارزشها
می دانند که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
دیدگاه موافقان جهانی شدن
بسیاری از موافقان
جهانی شدن آنرا واقعیتی گریز ناپذیر و سرنوشت نهایی جوامع بشری می دانند که از سطح
دولت عبور می کند و با برداشته شدن مرزهای فیزیکی، دولتی جهانی شکل خواهد گرفت که
یک جامعه واحد جهانی متشکل از شهروندان جهانی را پایه گذاری خواهد کرد. در این دولت جهانی، هویتها و ارزشهای محلی و ملی
در یک هویت جهانی مبتنی بر ارزشهای جهانی حل خواهند شد و یکپارچه خواهند شد. موافقان جهانی شدن آنرا در ادامه روند انتقال قدرت
از سطح فرد به گروه، جامعه و در نهایت دولت می دانند که در یک بستر تاریخی و حرکتی
بر پایه خرد و روبه جلو شکل گرفته است.[iii] آنها استدلال می
کنند که همانگونه که انسان به تدریج دریافته که در قالب یک اجتماع بزرگتر بهتر
خواهد توانست منافع خود را تأمین کند و دولت ملی را تشکیل داده است، در نهایت در
خواهد یافت که در یک گستره جهانی، دولت جهانی منافع آنان را بهتر تأمین خواهد کرد
که آنرا سرنوشت پیش روی جهانی شدن می دانند.[iv]
به این ترتیب کسانی
که از جهانی شدن استقبال می کنند، آن را در راستای حرکت عقل در تاریخ می دانند که
اساس فلسفه تاریخ فیلسوف آلمانی، هِگِل می باشد. به باور هگل روحی بر جهان حاکم است که آنرا در
پهنه تاریخ هدایت می کند و از این رو هیچ رویدادی در تاریخ بدون علت نیست و صرفا
از روی تصادف اتفاق نمی افتد. از همین جهت وی
نتیجه می گیرد که تاریخ و سیر تحولات آن از یک منطق پیروی می کند که در ذات خود از
خرد مایه می گیرد. کوتاه سخن آنکه
هِگِل نتیجه میگرد که تشکیل دولت نتیجه یک آگاهی ملی است که محل تکوین آن تاریخ می
باشد و عنوان می کند که تشکیل دولت عالی ترین شکل ظهور خرد حاکم بر روح یک قوم می
داند. تشکیل دولتها نتیجه
خردگرایی است که بر تاریخ حاکم است و چون ذات خرد پیشرفت کننده است، از این روی
تاریخ و رویدادهای تاریخی در نهایت به حرکت رو به جلو و پیشرفت منجر می شوند.[v] از همین جاست که
موافقان جهانی شدن آنرا در ادامه همان پیشرفت تاریخی می دانند که جان مایه خود را
از خرد حاکم بر روند تاریخ می گیرد که در نهایت ضرورتی اجتناب ناپذیر است. جهانی شدن سیاست، اقتصاد و فرهنگ دستاورد این حرکت
رو به جلو تاریخ است که علاوه بر این دستاورد مهم چالشهایی را به همراه آورده که
در قسمت بعدی به آن اشاره خواهد شد.
دیدگاه مخالفان جهانی شدن
مخالفان جهانی شدن
با ماهیت انتقادی نگاه بدبینانه ای به فرآیند جهانی شدن دارند. آنها اینگونه استدلال می کنند که جریانهای مسلط
سیاست، اقتصاد و فرهنگ در نظام بین الملل با استفاده از ساز و کارهایی که بیشترشان
در زیر سیطره خودشان می باشد، روند جهانی شدن را در جهت پیشبرد اهداف خود منحرف
کرده اند و یا تلاش دارند که این روند را دست بگیرند. مخالفان جهانی شدن برای توضیح این ادعای خود از واژه «جهانی سازی» در برابر جهانی شدن استفاده می کنند. آنها بر این باورند که جریانهای مسلط بر سیاست بین
الملل در تلاش هستند تا با سوءاستفاده از تواناییهای خود، ارزشهای مورد نظر خود را
در سطوح مختلف جهانی گسترش دهند و برای نیل به این هدف ارزشهای ملی و محلی دیگر
جریانها را یا نادیده می انگارند و یا تلاش دارند آنها را به حاشیه ببرند که در
نهایت منجر به از میان رفتن آنان خواهد شد. منتقدان بر این باورند که اگر کلّیت فرآیند جهانی
شدن را بپذیریم، این فرآیند توسط نظامهای مسلط سیاست و اقتصاد بین الملل در حال به
انحراف کشیدن آن هستند. این نظامها بدنبال
چیرگی ارزشهایی(سیاسی، اقتصادی و
فرهنگی) هستند که خواست
آنها و در راستای منافع آنهاست. در واقع آنها با
بهره گیری از جایگاه جهانی خود، بدنبال جهانی سازی ارزشهایی هستند که در نهایت
مسیر جهانی شدن را در راستای منافع آنها به انحراف بکشاند.
مشکل دیگری که این مخالفان به عنوان چالشی دیگر
در برابر جهانی شدن به آن اشاره می کنند وجود نهادی به نام «دولت»
است. نهاد دولت آنطور که گفته شد اوج شکوفایی خرد در
روح ملی یک قوم است که در شکل دولت ظهور کرده است. دولت دارای کارکردهایی است که به شکل انحصاری تنها
در اختیار خودش قرار دارد و همچنان و کماکان در این عرصه بدون رقیب مانده است. تشکیل سازمانهای بین المللی اگرچه باعث شده بخشی
از اقتدار دولتها کاهش یابد، اما از آنطرف این سازمانها در نهایت محلی برای ارائه
دیدگاهها و پیشبرد اهداف همان دولتها خواهد بود. اینجاست که تعارض دیدگاه میان طرفداران روند جهانی
شدن و به چالش کشندگان آن بوجود می آید.[vi]
جهانی شدن و آیین
زرتشتی: چالش یا فرصت
گفته شد که منتقدان
جهانی شدن در حوزه فرهنگ، یکی
از آثار آنرا از میان رفتن و یا کمرنگ شدن باورهای دینی و ارزشهای فرهنگی-اجتماعی بسیاری از جوامع می دانند. در این میان گروههای دینی و جوامع خُرد از آسیب
پذیری بیشتری برخوردارند. تجارب تاریخی و
روندهای عینی نیز به میزان زیادی نگرانی آنها را تأیید می کند. چه بسیار جوامع کوچکی که در میان جامعه بزرگتر حل
شدند و ارزشهای دینی و قومی خود را یا برای همیشه از دست دادند و یا به میزان
زیادی از آن فاصله گرفته اند. جامعه زرتشتی نیز
چنین نگرانیهایی دارند، آنها با استناد به تجارب و شواهد تاریخی نگران از دست دادن
بسیاری از ارزشها، هنجارها ، آداب و سننی هستند که ریشه در باورهای دینی شان دارند
و مسایلی چون در اقلیت بودن و یا مهاجرت را چالشی بزرگ می دانند که باعث
دگرگونیهایی در این حوزه ها شده و یا به میزان زیادی تحت تاثیر قرار داده است. به عنوان نمونه در مصاحبه مفصلی که با دکتر جمشید
بلندیان داشتم، با توجه به تجارب و مشاهدات عینی خود از جامعه زرتشتیان کالیفرنیا،
ضمن بر شمردن چالشهای بالا، بر این نگرانی تأکید داشتند که بسیاری از دستاوردهای
فرهنگی، تاریخی مبتنی بر باور زرتشتی در میان هموندانش در حال کمرنگ شدن است و به
خصوص این نگرانی را در میان نسلهای جوان جدی تر می دانستند. به گفته ایشان این نگرانی وجود دارد که بسیاری از
روندهای فرهنگی، تشریفات دینی و آیینی زرتشتی ها با این خطر مواجه اند که یا کمرنگ
شوند و یا بدست فراموشی سپرده شوند.[vii]
به عنوان جامعه ای
کوچک در یک گستره جهانی، آیین زرتشتی و پیروان آن از روند جهانی شدن تأثیر پذیر
خواهد بود. با شکل گیری
روندهای بین المللی و جهانی بویژه در حوزه فرهنگی- اجتماعی که در ارتباط با عنوان این پژوهش نیز
میباشد، دیدگاه مخالفان جهانی شدن نسبت به انحراف جریانهای مسلط بر نظام بین الملل
و تلاش برای چیرگی ارزشهای مورد نظرشان بر روند جهانی شدن، ارزشهای مبتنی بر آیین
زرتشتی نیز بی گمان مصون از این خطر نخواهند بود، نبود پشتیبانی نهادی به نام دولت
که زرتشتیان فاقد آن می باشند برای چانه زنی ها در سطوح بین المللی و پیشبرد اهداف
مورد نظر و پشتیبانی از ارزشهایشان نیز این آسیب پذیری را تشدید خواهد کرد. پراکندگی گروهی و نبود یکپارچگی لازم در میان
جوامع کوچک زرتشتی نیز، جایگاه آنان برای حضور و تأثیر گذاری در سطوح بین المللی
را به چالش کشیده و یا کمرنگ کرده است.
با وجود چنین
چالشهای بزرگی، نویسنده این مقاله روند جهانی شدن را از سوی دیگر فرصتی ارزشمند
برای آیین و اندیشه زرتشتی می داند. در سطور پیشین
توضیح داده شد که جریانی از خرد گرایی بر حرکت تاریخ حاکم است که در نهایت منجر به
پیشرفت در جریان آن شده است. از این رو هر آن
اندیشه ای که مبتنی بر خرد باشد نه تنها بر خلاف جهت جریان تاریخ نیست بلکه در امتداد
آن و حتی تکمیل کننده آن است. ما می دانیم که
خردگرایی و عقلانیت ذاتی دین زرتشت می باشد و بلکه مهمترین اجزاء آن است. اگر دیدگاه موافقان جریان جهانی شدن مبنی بر
خردگرا و جهان شمول بودن این جریان را بپذیریم، پس میبینم که میان این دو رابطه ای
مبتنی بر خرد حاکم است. از سوی دیگر باید
به این نکته اشاره شود که بسیاری از اجزاء آیین زرتشتی بواسطه اینکه مبتنی بر خرد
می باشد، جهان شمول نیز می باشد زیرا آنگونه که فلاسفه اعتقاد دارند هر چیز مبتنی
بر خرد جهان شمول یا «یونیورسال» هم می باشد. بسیاری از اصول و کارکردهای مبتنی بر اندیشه زرتشت
از این ویژگی جهان شمولی بواسطه خردگرا بودن برخوردارند. یک تفسیر از جهانی شدن به همین مسئله اشاره دارد
که عموما ارزشها و باورهایی که جهان شمول باشند نه تنها شانس بالایی برای بقا در
روند جهانی شدن دارند بلکه حتی این امکان را دارند که به گفتمان مسلط جهانی تبدیل
شوند و یا بسیار به آن نزدیک شوند.
از این رو نویسنده
این مقاله بر این باور است که جهانی شدن را در کلیت آن باید به عنوان یک فرصت
ارزشمند تاریخی برای آیین زرتشتی در نظر گرفت و باید به پیشواز آن رفت. باور زرتشتی و ارزشهای مبتنی بر این آیین با توجه
به خردگرا بودن ذاتی شان، از ظرفیتهای بسیاری برای حضور در روندهای جهانی و گفتمان
حاکم بر آن برخوردار است. «خردگرایی ذاتی،
ارزشهای جهان شمول، کثرت گرایی فرهنگی و سیاسی، رواداری مذهبی و فرهنگ تحمل افکار
و عقاید دیگران و احترام به همه ادیان، وجود اصل اراده و انتخاب آزاد، صلح طلبی و
پرهیز از بکارگیری خشونت، باور به بهتر کردن جهان برای زیستن، برابری میان زن و
مرد، تأکید بر حقوق کودکان، هدفمند پنداشتن جهان، باور به اشا و راستی، تضمین
پیروزی خیر بر شر، باور به پیشرفت و توجه به دانش، تأکید بر فرهنگ گفتگو، توجه به
محیط زیست، تأکید بر شاد زیستن، مقابله با خرافه گرایی و بدی که در قالب اندیشه
نیک، گفتار نیک و کردار نیک تبلور یافته»
و
بسیاری موارد دیگر از جمله اصول و ارزشهایی است که همگی جهان شمول بوده و این
توانایی را در اختیار اندیشه زرتشتی قرار داده تا بتواند در سطوح گفتمان جهانی
حضور یابد.
با این توضیح مشخص
می شود که نگرانی از فرآیند جهانی شدن بیشتر متوجه ارزشها و باورهایی است که یا
جهانی نیستند و یا در تقابل به آن قرار می گیرند و از سوی دیگر ارزشها و باورهایی
شانس جهانی شدن دارند که به طور عام از ویژگیهایی برخوردار باشند که در راستا و
امتداد جریان جهانی شدن باشند و به این ترتیب از این امکان برخوردار باشند که
بتوانند مورد پذیرش جهانی قرار گیرند.
نتیجه گیری
جهانی شدن خواه
موافق و خواه مخالف آن باشیم واقعیتی است که در حال حاضر به پدیده ای قدرتمند تبدیل
شده است که جریان دارد و علیرغم بسیاری از چالشهایی که موجهای معاصر ملی گرایی
برای آن ایجاد کرده است، در حال پیشرفت می باشد. این پدیده به همراه خود دگرگونیهایی در سطوح قدرت
ملی و محلی ایجاد کرده است که در نتیجه آن بسیاری از کارکردهای دولت و جامعه به چالش
کشیده شده است. دین، سیاست، فرهنگ
و اقتصاد در سطوح ملی، محلی و یا قومی حوزه هایی هستند که از این دگرگونی جدید
تأثیر پذیرند. باورهای دینی و
آداب و رسوم مربوط به آن، ارزشها، سنتها و هنجارهای ملی و محلی در حوزه دین، فرهنگ
و اجتماع می روند که جای خود را به ارزشها و هنجارهایی دهند که ارزشهای جهانی و یا
جهانشمول نامیده شده اند. با وجود این
واقعیت، یک پاسخ مهم به این نگرانی آنگونه که پیش از این بحث شد، ارزشهای جهانی
چیزی بیش از همان ارزشهای ملی و محلی نیستند با این تفاوت عمده که بخشی از آنها به
دلیل ویژگیهایی که دارند از مقبولیتی جهانی برخوردارند و «یونیورسال» شده اند.
در
واقع پیوندهای محکمی میان آن بخش از ارزشها و باورهای ملی یا محلی با ارزشهای
جهانشمول وجود دارد که در راستای هم و یا تکمیل کننده هم باشند. با این توضیح، آیین زرتشتی و باورهای مبتنی بر آن
به میزان زیادی جهانشمول هستند و جهان پذیر. هم از این رو، به باور نویسنده این مقاله با توجه
به اینکه بسیاری از بنیانها و ویژگیهای دین زرتشتی، جهان شمول می باشند، جهانی شدن
با توجه به چالشهای آن، فرصتی است مناسب برای گسترش و جهانی شدن این ارزشها و
باورهای دینی، فرهنگی و آیینی اندیشه زرتشتی است. خرد گرایی، کثرت گرایی در حوزه دین، فرهنگ و
سیاست، روامداری و حق انتخاب آزاد دینی-
فرهنگی،
دانش گرایی، اخلاق مداری و بسیاری دیگر از ویژگیها، آیین زرتشتی را در برابر
مواجهه با پدیده جهانی شدن توانمند ساخته است تا جاییکه به گمان نویسنده مقاله
حاضر باید از آن استقبال کرد و پیشواز آن رفت. فرصتی تاریخی که در نهایت به گسترش و جهانی شدن
بسیاری از بنیانها و نگرشهای آیین زرتشتی منجر خواهد شد.
منابع
[ii]. سریع القلم، محمود. ایران و جهانی شدن: چالشها و راه حل ها. تهران. مرکز تحقیقات استراتژیک. 1384.
[iii]. اسمیت، استیو. بیلیس، جان. جهانی شدن سیاست: روابط بین الملل در عصر نوین. جلد نخست. ترجمه ابوالقاسم راه چمنی و دیگران. تهران. انتشارات ابرار معاصر. 1387.
[iv]. وِنت الکساندر. نظریه اجتماعی سیاست بین الملل. ترجمه حمیرا مشیرزاده. تهران. انتشارات وزارت امور خارجه. 1384.
مشخصات
نویسنده:
فردین همتی گل سفیدی: زاده اصفهان و ساکن لس آنجلس. دانش آموخته رشته روابط بین الملل، گرایش
مطالعات امنیتی و منطقه ای. وی
کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در اصفهان به پایان رساند و برای تحصیل در مقطع
دکترا در دانشگاه بمبئی دانشکده مطالعات اوراسیای مرکزی گرایش مطالعات امنیتی به
هند رفته و سپس از آنجا به ایالات متحده مهاجرت کرده است. وی صاحب چندین سخنرانی داخلی و بین المللی،
تدریس دانشگاهی در ایران، صاحب مقالات و نوشته ها و طرحهای پژوهشی دانشگاهی می
باشد و در حال حاضر نویسنده و پژوهشگر آزاد است و بنا به علاقه شخصی در خصوص
مطالعات ایران باستان، نوشته هایی در این حوزه به رشته تحریر در می آورد.