رادمان پور ماهک یا یعقوب پسر لیث
سالها از حمله اعراب به ایران میگذشت زبان فارسی رفته رفته از مکاتبات دیوانی کنار گذاشته وبه جای آن زبان عربی اجباری ویاد داده میشد.خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خودرا مدیون ایرانیان میدانستند با تکبر وغرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی (برده) خوانده واز هیچگونه ظلم وستمی برآنان کوتاهی نمیکردند.در سیستان خشک سالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج ومالیات سنگینی را از دهقانان وبازرگانان طلب کرده و برای خلیفه می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان برمی خیزد بنام رادمان پور ماهک یا یعقوب پسر لیث و چون لیث پدر او مس گر بود به صفار معروف شده بود بنا بر این در تاریخ او را بنام ( یعقوب ليث صفاری) بنیانگذار سلسه صفاری میشناسیم (سده (صده) ۲ شمسی یا ۸ میلادی).او با گردآوری دلاوران سیستان وديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه میپردازد وتمامی سیستان وخراسان تاماورانهر ومازندران وگیلان وری واصفهان وفارس وکرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند.يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان پارسی دری را رایج می کند (در دفاتر دیوانی وحکومتی از آن به بعد کسی اجازه نداشت به عربی بنویسد) تا بعد ها ما شاهد پیدایش عارفان وشاعران بسیاری در فرهنگ وادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه دررونق وگسترش زبان پارسی پاسداری کردند.اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار بزرگی برای زبان وادب پارسی انجام نمیداد کشورماهم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه بعنوان مثال سوریه و لبنان عرب زبان بود.
خلیفه که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان را داشت هراسان پیکی بسوی یعقوب میفرستد ومیگوید تمامی نقاطی که درايران تصرف کردید ازآن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید. يعقوب ليث صفاری نان وپیاز وشمشیری را در یک سینی ميگذارد ودرپاسخ به خلیفه چنين می گوید.تویک متجاوز به خاک ایران هستی و درمقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگر زاده ایرانی هستم خوراک من ساده است نان وپیاز اما پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی: بدان اگر من جنگ را ببازم چیزی از دست نمیدهم به همان نان و پیاز که خوراکم است همچنان ادامه خواهم داد بنا بر این تسلیم شو یا نان و پیاز و زندگی ساده را انتخاب کن و زنده بمان یا راه ما شمشیر است.
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان میهن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت. یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمدابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد و چون یعقوب لیث بوسیله بیماری درگذشت در نتیجه نتوانست ایران را کامل آزاد کند.
نکته مهم در اینجاست اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع. وای بر نادانی ما. ونفرین به آنهائیکه ما را در بستر نادانی قرار داده وتربیت کرده اند. اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد حتمأ به قبر این دو نفر سر بزنید. یکی قبر محمدابن جعفر (مم بن جعفر)در باختر (غرب) شهر دزفول با شکوه وعظمت خاصی همه روزه پذیرای زائرانی است که اجدادشان بوسیله این تازی به خاک وخون کشیده و به نوامیس شان تجاوز کرده ویکی دیگر درخاور (شرق) شهر دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری در حال خراب شدن و مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر این دلاور ایرانی و بنیانگذار سلسله صفاری را نمی شناسند.
در این آرامگاه یکی از دلاورترین و ایران دوست ترین و میهن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین، رادمان پور ماهک یعقوب لیث صفاری آرمیده است.