پراکندگی، تجمع، ارتباط و تنوع
رادمان خورشیدیان
پیشگفتار
آنچه پیش روی شماست بخش دوم از نوشتار
«زرتشتیان و آینده» است. در بخش اول این نوشتار که در شماره پیشین با عنوان «آینده
در دیدگاه زرتشتیان» به چاپ رسید، به مبانی لازم برای پاسخ به این پرسش پرداختیم
که «زرتشتیان چگونه باید با آینده رویارو شوند؟». در این بخش از نوشتار در پی آن
هستیم تا دریابیم زرتشتیان با چه سازوکاری میتوانند در رویارویی با آینده
پیروزمندتر باشند.
همانطور که در بخش پیشین بحث شد، منظور ما
از جامعه زرتشتیان در این نوشتار «مجموعه افراد باورمند به آموزههای اشوزرتشت که
در عمل این آموزهها را به کار میبندند و با یکدیگر تعامل و همزیستی بلندمدت
دارند». بنا بر آنچه گفته شد خویشکاری هر زرتشتی «گسترش اشویی در هستی» است.
همچنین خویشکاری زرتشتیان بهعنوان یک جامعه آفرینش شیوههای بهتر و اشوترِ
«همزیستی» است.
سازوکاری که ما در اینجا به دنبال آن هستیم
قرار است بتواند دو هدف زیر را برآورده سازد؛ اول بتواند احتمالِ بقای جامعه
زرتشتیان را در آینده بیشینه کند و سپس فرآیند تکامل جامعه زرتشتیان بهسوی جامعهای
بهتر و اشوتر را هموار کند. این نوشتار بر این ادعا است که سازوکار مناسب برای
جامعه زرتشتیان لازم است تا چهار ویژگی پراکندگی، تجمع، ارتباط و تنوع را دارا
باشد.
هر فرهنگ تنها در کالبد یک جامعه امکان
ادامه حیات دارد. همانطور که یکزبان برای زنده ماندن نیاز به گویشورانی دارد که
با آن گفتوگو کنند، یک فرهنگ نیز برای بقا نیازمند مردمانی است تا بر مبنای آن باهم
زندگی کنند. برای فرهنگ زرتشتی هم اینگونه است، یعنی هنگامیکه از بقای جامعه
زرتشتیان صحبت میکنیم منظور ما برآورده شدن دو عامل است. اول باقی ماندن جمعیت زرتشتیان
و دوم تداوم تعامل بین آنها. بر همین اساس، سازوکاری که بخواهد احتمالِ بقای جامعه زرتشتیان را در
آینده بیشینه کند، نهتنها باید جمعیت زرتشتیان را از خطراتی که ممکن است آنها را
تهدید کند مصون بدارد، بلکه باید شرایطی ایجاد کند که تعامل بین زرتشتیان تداوم
داشته باشد.
شواهد تاریخی نیز این دیدگاه را تأیید میکند.
چنان چه میدانیم تا هفتصد سال پیش هنوز جمعیت قابلتوجهی از زرتشتیان در روستاهای
ایران وجود داشتهاند. این شرایط با ظهور مذهب شیعه تغییر مییابد و دین روستاهای
زرتشتینشین اندکاندک دچار دگرگونی میشود. زرتشتیان در این شرایط دو انتخاب
داشتند، یا بهعنوان یک خانواده اقلیت در محل زندگی خود بمانند، یا به جایی که
زرتشتیان بیشتری هستند مهاجرت کنند.
تجربه تاریخی نشان میدهد که زرتشتیانی که
تصمیم گرفتهاند در انزوا دین خود را حفظ کنند از بین رفتهاند و تنها آنهایی باقی
ماندند که گرد هم آمدند و اجتماعهای بزرگتری را شکل دادند. این اتفاق نشان میدهد
که برای زرتشتی ماندند ما نیازمند تعامل با یکدیگر هستیم، در غیر این صورت دیر یا
زود پس از چند نسل در جامعه بزرگتر حل میشویم و از بین خواهیم رفت. درواقع آنچه
در هفتصد سال اخیر باعث بقای جامعه زرتشتیان ایران شده، همین تشکیل اجتماعهای
متمرکز در یزد و کرمان بوده است. ساختارهایی که امروزه با نام جوامع قصدمند یا Intentional Communities شناخته میشوند.
چنان چه در ادامه بیشتر به آن خواهیم
پرداخت، جامعه قصدمند یک اجتماعی انسانی است که بر اساس قواعدی از پیش تعیینشده تشکیل
یافته است. تنها افرادی اجازه سکونت در این جوامع را دارند که این قوانین را پذیرفته
باشد و به آن پایبند باشند. طبیعتاً این قواعد متفاوت با مناسبات اجتماعی حاکم بر
جامعه بیرون است. بر این اساس میتوان روستاها و محلههای زرتشتینشین را گونهای
از جوامع قصدمند دانست که قواعد همزیستی در آن بر مبنای دین زرتشتی تعریفشده
بودند و با قواعد مرسوم در جامعه بزرگتر متفاوت بودند. بنابراین، برای بقای دین و
جامعه زرتشتی وجود اجتماعهایی از زرتشتیان که با یکدیگر حداقلی از تعامل را داشته
باشند حیاتی به نظر میرسد. سخن اصلی این نوشتار هم دعوت زرتشتیان به تشکیل و
بازسازی این جوامع است.
درس دیگری که میتوان از تاریخ زرتشتیان
گرفت، اهمیت ارتباط در عین پراکندگی است. اگرچه زرتشتیان برای حفظ بقای خود در یزد
و کرمان گرد هم آمدند، اما جالب است که همه آنها در یک نقطه متمرکز نشدند. این
امر در مورد زرتشتیان یزد بیشتر قابلمشاهده است. جمعیت زرتشتیان یزد در شبکهای
از روستاها و محلهها پراکندهشده بودند که در عین فاصله از یکدیگر باهم ارتباط داشتهاند.
در نگاه اول شاید این امر تصادفی به نظر برسد، اما یکی از دلایل اصلی باقی ماندن
زرتشتیان از پس تهدیدها و بحرانها همین ساختار شبکهای بوده است. ساختار شبکه
جوامع یزد الگویی است که امروزه با نام سیستمهای پیچیده سازگارا یا Complex Adaptive Systems شناخته میشود.
سیستم پیچیده سازگارا به مجموعه عناصر یا
موجوداتی گفته میشود که در عین استقلال از یکدیگر باهم در تعامل هستند. نمونه
ملموس آن گله ماهیها یا پرندگانی است که اگرچه از مجموعهای موجود یکسان و
خودمختار تشکیل یافته اما میتواند بهصورت دستهجمعی نسبت به حیوانات مهاجم واکنش
نشان دهد. ویژگی عمده این سیستمها همانطور که از نام آنها پیداست تواناییشان
در سازگار شدن با تغییرات محیطی است. سازوکار این سیستمها بهگونهای است که اگر
در هنگام بحران بخشی از سیستم نابود شود، به دلیل مستقل بودن عناصر، بخش باقیمانده
سیستم میتواند به فعالیت خود ادامه دهد و بخش نابودشده سیستم را هم بازسازی کند.
پراکندگی و درعینحال ارتباط بین جوامع
زرتشتی به آنها این اجازه را میداده که نسبت به یک جامعه متمرکز به تهدیدات بهتر
پاسخ بگویند. این پراکندگی و ارتباط باعث میشده که اگر برای یک روستا فاجعهای
مانند خشکسالی، غارت یا بیماری رخ دهد دیگر زرتشتیان جان سالم به در ببرند و
بتوانند برای ترمیم جمعیت به آن روستا کمک کنند.
یک نمونه تاریخی مناسب دیگر برای درک اهمیت
پراکندگی و ارتباط تاریخچه روابط بین زرتشتیان ایران و پارسیان هند است. فاصله
بین این دو گروه از زرتشتیان باعث شده تا بقای دین زرتشتی تنها در گرو شرایط سیاسی
و اجتماعی یک کشور نباشد و در صورت تهدید یکی دیگری به کمک آن بیاید. در طول تاریخ
پارسیان بارها زرتشتیان ایران از خطر نابودی نجات دادند و همچنین زرتشتیان ایران
نیز کمک بسیاری به پارسیان برای حفظ هویت و بخشهای ازیادرفته دینشان کردند.
این رابطه متقابل بین ایرانیان و پارسیان میتواند
الگویی مناسب برای روابط زرتشتیانی که امروز در سرتاسر گیتی پراکندهشدهاند باشد
و پدیدهای با نام «شبکه جوامع زرتشتی» را شکل دهد. ساختاری که نمونه گستردهتر همان
شبکه جوامع زرتشتی در یزد یا کرمان است. همانطور که از نام آن پیدا است این شبکه
از جوامع قصدمند زرتشتی تشکیلشده است که در سرتاسر گیتی پراکندهشدهاند و بهوسیله
امکانات روزافزون ارتباطات و حملونقل با یکدیگر در ارتباط خواهند بود.
در دوران معاصر نیز تلاشهایی برای بازسازی
جوامع زرتشتی صورت گرفته است که میتوان به رستم باغ در تهران و خسرو باغ در بمبئی
اشاره کرد. البته این پروژهها آنگونه که باید در جامعه زرتشتی مورد اقبال عمومی
قرار نگرفته و گسترش نیافتهاند. دلیل اصلی آن را میتوان توجه بیشتر به کالبد
جامعه بجای پرداختن به روح حاکم بر آن دانست. به این معنی که در فرآیند تشکیل آن
ابتدا ساختمان آنها بنا شدند و سپس زرتشتیان در آن اسکان داده شدند؛ اما شیوه درستتر
برای تشکیل جوامع قصدمند این است که ابتدا گروهی از افراد زندگی در کنار یکدیگر را
انتخاب کنند و بر سر قواعد همزیستی با یکدیگر به توافق برسند و سپس اندکاندک به
شکل دادن کالبد فیزیکی خود بپردازند.
یک ویژگی دیگر که باید در شبکه جوامع
زرتشتی حفظ شود تنوع است. دین زرتشتی برای تازه باقی ماندن در طول زمان ساختاری لایهلایه
به خود گرفته است. در مرکز این ساختار اصول و جهانبینی قرار دارد که شالودههای
فکری دین زرتشتی را شکل میدهند، مانند «راستی» و «اندیشه نیک» که دگرگون ناپذیرند
و اگر تغییر کنند دین زرتشتی به چیز دیگری بدل خواهد شد. به دور این هسته لایههایی
از باورها، سنتها و عرفها تنیده شده است که کار آنها عملیاتی کردن اصول مرکزی و
سامان دادن جامعه است تا مردم بتوانند با این قراردادها زندگی روزمره خود را
بگذرانند.
مسئله این است که قوانین بیرونی و عملیاتی
کوتاه مدت هستند و بهمرورزمان اعتبار و کارایی خود را از دست میدهند. اصل فرشگرد
بهخوبی به این حقیقت اشاره دارد که ساختارهای اجتماعی همواره نیازمند تازه شدن
هستند. فرآیند پوسیده شدن و ناکارآمد شدن ساختارهای اجتماعی در جوامع زرتشتی نیز رخداده
است. شمارشان کم نیست زرتشتیانی که رغبتی به ارتباط با جامعه زرتشتی ندارد و دلیل
آن تنها نامتناسب بودن قراردادهای شکلگرفته در جامعه زرتشتی با نیازها و خواستههای
زرتشتیان امروز است. عرفهایی که متناسب با سبک زندگی گذشته زرتشتیان در روستاها و
محلههای درهمتنیده شکلگرفتهاند و اگرچه در دوران خود بسیار دلپذیر و راهگشا
بودند، در سبک زندگی امروز ناکارآمد هستند. جوامع آینده زرتشتی نیازمند آن است تا
بر مبنای هنجارها و عرفهای نوینی شکل بگیرد که هم بر اساس اصول جهانبینی اشوزرتشت
باشد و هم موردتوافق زرتشتیان امروز تا بتواند برای آنها لذت همزیستی و همافزایی
را به ارمغان بیاورد.
خلق شیوههای جدید همزیستی نیازمند آفرینش
و آزمون است. زرتشتیان نیاز دارند تا شیوههای متنوع همزیستی را تجربه کنند و
تجربه حاصل از آنها را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. شبکه جوامع زرتشتی این اجازه
را به زرتشتیان میدهند که سبک زندگی مطلوب خود را انتخاب کنند و به آن شکل دهند و
درعینحال در ارتباط با یکدیگر به انتقال تجربه و کمک به یکدیگر بپردازند.
این تنوع به جامعه زرتشتیان اجازه میدهد
تا با رویدادهای آینده بهتر و ایمنتر رویارو شود. آینده پدیدهای ناشناخته است و
ما هیچوقت نمیتوانیم بدانیم نتیجه تصمیمی که امروز میگیریم در آینده ما را به
کجا میبرد. استقلال جوامع زرتشتی از یکدیگر به آنها این اجازه را میدهد تا
بتوانند درباره موضوعاتی که امروز برای ما مبهم است انتخابهای چندگانهای داشته
باشند و انتقال تجربه آنها میتواند دیگر جوامع را در گرفتن تصمیم بهتر یاری کند.
بهعنوانمثال مسئلهای که زرتشتیان امروز با آن موجه هستند چگونگی پذیرش نوکیشان
در جامعه است. اگر هر اجتماع بتواند به صورت مجزا شیوه متفاوتی را در این باره
انتخاب کند، اندک اندک راه حل درست پیدا خواهد شد و می توانیم به کارآمد ترین شیوه
در این باره دست پیدا کنیم.
جوامع آینده زرتشتی میتواند اشکال
گوناگونی داشته باشد. آنها میتوانند با درجات مختلفی از تعامل بین زرتشتیان شکل
بگیرند، از گروهی از زرتشتیان که در یک شهر پراکنده هستند ولی با بسامدی مشخص با هم
در ارتباط اند تا مجتمعهای مسکونی که ویژه زرتشتیان است و در آن زرتشتیان تعامل و
همزیستی تنگاتنگ و بلندمدتی با هم دارند. وجه مشترک همه آنها این است که از افراد
که به آموزههای زرتشتی باور دارند تشکیل شده است و قواعد همزیستی در آنها بر
اساس اصول دین زرتشتی بنا نهاده شده است.
پراکندگی این جوامع یک فرصت دوسویه را برای
جامعه زرتشتیان ایجاد میکند، از یکسو میتواند باعث گسترش آموزههای زرتشتی در جوامع
میزبان شود و از طرف دیگر همزیستی زرتشتیان در فرهنگهای دیگر و جذب و فهم این فرهنگها
و انتقال آن به دیگر همکیشان میتواند باعث غنای و تنوع فرهنگ زرتشتی شود.
اگرچه پراکندگی زرتشتیان در گیتی پدیدهای
طبیعی و نیکو است و با آگاهی از اینکه پیام اشوزرتشت یک پیام انسانی و جهانی است،
نباید از این حقیقت چشمپوشی کرد که فرهنگ ایرانی و زرتشتی رابطه درهمتنیدهای با
یکدیگر دارند، چنانکه حیات یکی بدون دیگر غیرقابلتصور است. ظهور اشوزرتشت و آیین
او بدون شک یک نقطه درخشان در تاریخ ایرانزمین بوده است و جهانبینی زرتشتی بخش
مهمی از هویت ایرانی را شکل داده است. همچنین آیین زرتشت در بستر فرهنگ ایرانزمین
تبلوریافته و فهم بخشهای مهمی از اندیشه زرتشت تنها با آشنایی با فرهنگ ایرانی امکانپذیر
است؛ بنابراین باید پذیرفت که جوامع زرتشتیان ایران همواره نقش کلیدی در شبکه
جوامع زرتشتی خواهند داشت و حفظ آنها برای بقای فرهنگ زرتشتی حیاتی خواهد بود.
سخن آخر
آنچه در آخر میخواهم با شما در میان
بگذارم، بیش از آنکه از جنس ادعا و بحث و استدلال باشد، از جنس رؤیا است. اشوزرتشت
مردی بود که رؤیایی بزرگ داشت، رؤیایی درباره جای بهتری برای زیستن. جامعهای بر
پایه راستی، خرد، اندیشه نیک و شهریاری بر خویشتن که مردم در آن شاد و خوشبخت
زندگی میکنند. ما زرتشتیان کسانی بودیم که رؤیای او را باور کردیم و قرنها است
که پای ساختن آن ایستادهایم. رؤیایی که اشوزرتشت آن را آفرید و کسانی مثل کوروش و
داریوش آن را تحقق بخشیدند. رؤیایی که حتی در دل زرتشتیانی که از جایجای ایران به
یزد و کرمان کوچ میکردهاند هنوز هم زنده بوده است. هنوز هم ما زرتشتیان هر روز
در هنگام کُشتی بستن، پس از همازوری با نیکان هفت کشور زمین، آرزومندیم تا از
چینود عبور کنیم و به سرای نور و سرود «گروثمان» برسیم.
ولی حالا ما زرتشتیان در بین هیاهوی دنیای
مدرن سردرگم شدهایم. از دست یافتن به آن رؤیا نومید شدهایم و هرکدام در گوشهای
از دنیا منزوی و تنها واماندهایم. بدون شک این شرایط دیر یا زود به نابودی ما ختم
خواهد شد؛ اما یادمان باشد، نابودی زرتشتیان تنها محو شدن یک خردهفرهنگ از منظومه
فرهنگهای جهان نیست که به معنی شکست خوردن انسان در ساختن جامعهای بهتر بر پایه
راستی است.
جهان توسط مردمانی بهپیش میرود که راههایی
نو برای خوشبختتر زیستن به دیگران ارزانی میدارند. جامعه ما نیز هماکنون
نیازمند اینچنین کسانی است. آنهایی که شیوههایی نو برای همزیستی بر پایه راستی
و خرد بیابند و دیگران را به دور خود گردآوردند. اگر شما نیز جزو این افراد هستید میتوانید
با نشانی ایمیل Khorshidian.Radman@gmail.com با من
در تماس باشید.