در باره یشت ها


شاهین نژاد

واژه یشت در اوستا به گونه یشتی (yašti) و در پهلوی به گونه یشت (yašt) آمده است. ریشة آن، واژه "یَز" (yaz) است که در پهلوی به معنی ستودن و نیایش کردن و ستایش نمودن است. گر چه واژه های یشت و یسن (یسنا) دارای یک ریشه ‌اند، ولی از دیدگاه آیینی به دو مفهوم متفاوت اشاره دارند. یسنا مراسمِ نیایش و پرستشی است که با نذر و فدیه همراه است  در حالیکه یشت مراسم نیایش و ستایش خدا، جلوه های زیست بوم و عناصر طبیعی است.[۱] تفاوت یسنا و یشت اینگونه نیز عنوان می شود که یسنا یعنی ستایش و نیایش بگونه ای کلی می باشد ولی یشت به معنی ستایش پروردگار و نیایش امشاسپندان و ایزدان است.[۲]
یشت ها نسکی است از پنج بخش ادبیات اوستایی که از زمان ساسانیان برجای مانده است. دیگر بخش های اوستا، یسنا، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا می باشند. یشت ها پس از سرودهای زرتشت (گاتها) و هفت هات از کهن ترین بخش های ادبیات اوستایی به شمار می آیند که از باورهای استوره ای، دینی، فرهنگ، تاریخ و حماسه های ایرانی-آریایی گزارش می دهد. یشت ها از دو راه نسخه های خرده اوستا و همچنین بگونه مستقیم بدست ما رسیده اند.

به گمان نزدیک به یقین یشت ها برگرفته از بَغان یشتِ اوستای ساسانی است. بغان یشت که بیشتر جانمایه خود را از افسانه ها و استوره های بسیار کهن آریایی- ایرانی دارد، نسکی بوده است درنیایش وستایش اهورامزدا، که بزرگترین بغان است وهمچنین ستایش از فرشتگان وایزدان و نام روزهای سی گانه ماه. از گزارش دینکرد می توان به این نتیجه رسید که نیایش های گنجانده شده زید نام یشت ها، زمانی بخشی از بغان یشت را تشکیل می داده اند که خود هفتمین بخش از پاره داتایی اوستای اصیل و مفصل بیست و یک جلدی بوده است.[۳]
یشت ها به ایزدان و یا مفاهیم چهارگانه زیر تقسیم شدنی هستند: نخست، برگرفته از استوره های ایرانی – هندی مانند هوم و میترا. دوم مفاهیم و خدایان ایرانی پیش از زرتشت مانند آناهیتا، درواسپا و فر. سوم، فرایافت های کاملا زرتشتی مانند هورمزد، امشاسپندان، فروشی، رشنو، اشا، خرداد و سروش. چهارمین دسته نیز دربرگیرنده عناصر زیست بوم مانند خورشید، ماه و باد و تیشتر(ستاره).
هر یشت به بخش‌هایی به نام "کرده"[۴] تقسیم می‌شود که سطر نخست و معمولا سطر واپسین ِهر کرده با توصیف ایزد و گزاره ای در پرستش او همراه است. در یشت‌ها داستان‌های اسطوره‌ای بیشتر به صورت اشاره‌اند اگرچه در روایت‌های زند و پازند آنها کاملتر و مشروحتر مطرح شده‌اند.
در اوستای کنونی بیست و یک یشت را دارا هستیم. از آنجایی که یشت‌ها سروده‌هایی برای ایزدانی هستند که نگهبان تک‌تک روزهای ماه‌ هستند، شمار یشت‌ها شاید سی می بوده که تنها بیست و یکی از آنها یدست ما رسیده است. فراموش نکنیم که در گاه‌شماری ایران، هر ماه سی روز داشته و هر روز به نام یک امشاسپند یا ایزد نامگذاری شده بوده است. نام این سی روز در کتاب آثار الباقیه چنین آمده است: «هرمز، بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفندارمذ، خرداد، مرداد، دی بآذر، آذر، آبان، خور، ماه، تیر، گوش، دی بمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرام، رام، باذ، دی بدین، دین، ارد، اشتاذ، آسمان، زامیاذ، مارسفند و انیران».[۵]
بغان یشت را می توان، همانگونه که از نامش پیداست، ایزدنامه دین های کهن ایرانی که کم کم در کیش زرتشتی حل شده اند، بشمار آورد. حضور ایزدان در یشت ها، این بخش از اوستا را از جایگاه ویژه ای برخوردار کرده است. در حقیقت بدون یشت ها، پژوهش در یزدان شناسی ایران باستان، بسیار دشوار می بود. بررسی یشت ها نه تنها ما را به شناخت ایزدان کهن ایرانی نزدیک می کند، بلکه با روحیه وبینش ایرانیان باستان نیز آشنا می سازد. از این روی، با این که یشت ها از نظر زبان و جستار، متفاوت از گات ها هستند، پس از گات ها، مهمترین بخش اوستا به شمار می آیند.
برخی از یشت ها که بزرگتر وکهنتر می باشند در زمانی نگارش شده اند که زبان گفتگوی مردم، اوستایی بوده است. خیلی از زبانزدها و گزاره های رایج آن روزگار در یشت های کهن دیده می شوند. از ادبیات یشت های جوان تر اینگونه دریافت می شود که زبان اوستایی در زمان سروده شدن یشت های جوانتر تنها توسط موبدان بکار می رفته وهمه مردم در زندگی روزمره خویش از آن بهره نمی گرفته اند. 
یشت ها گرچه ساختار شعری ندارد، ولی لطیف و شاعرانه است. از آغاز هم یشت ها بگونه شعر هجایی بوده اند که با شعر عروضی (که امروزه به گوش ما آشناتر است) متفاوت است. یشت ها از دیدگاه زمینه جستار نیز با یکدیگر تفاوت دارند. یشت های کوچک بیشتر نیایش هایی است که با یسناها و ویسپرد، هماهنگی دارد و گاهی حتی تکراری بنظر می رسند. یشت های بزرگ به جستارهای ویژه ای مانند فر، سوشیانت، آژی دهاک و افراسیاب و ... پرداخته اند. آبان یشت وتَشتَر یشت به رویدادهای طبیعی اشاره می کند و موضوع مِهر یشت و فروردین یشت بیشتر جنبه اخلاقی دارد و در زامیاد یشت از شکوه پادشاهی ایران سخن رفته ورقابت ایرانیان وتورانیان را یادآوری کرده است.
بر پایه حضور پررنگ چهره ها و پهلوانان پیش از زرتشت در یشت ها، پیداست که دین زرتشتی، با این نمادها و مفاهیم برآمده از فرهنگ ایرانیان و عرف جامعه سر ستیز نداشته است و آنها را به مرور زمان با رنگ و بوی زرتشتی به درون متون خود آورده است. هر چه باشد، استوره های ایرانی، زاییده و برآمده از اندیشه ایرانی برای تبیین و تفسیر رخدادها و پدیده های هستی بوده اند و بنابراین این داستانها و چهره های استوره ای در پیکر دین نوین حفظ گشته اند.
همانگونه که گفته شد، برخی یشت‌ها سروده هایی هستند که در ریشه شان، برای ستایش خدایان آریایی ساخته شده بودند و پس از پدیدآمدن آیین زرتشت، این خدایان به آرامی به ظرف ایزدان زرتشتی درآمدند. نامها تقریبا همان نامهای پیشین ماندند ولی نقش آنها از خدایی به ایزدی دگرسان شد. ستایش و پرستش ایزد هر یشت در آغاز و پایان آن یشت، آورده می شود که معمولا گزاره ای تکراری است. از سوی دیگر، فرایافت های آیین زرتشت همچون "وهومن" و "خشترا ویریه" که از بنیادهای پایه ای درک این دین هستند و از زمره مفاهیم انتزاعی بشمار می روند، به نمای ایزد درآمده و بگونه مفهوم عینی ارائه شده اند.
نام برخی از یشت‌ها با درونمایه آن چندان هماهنگ نیست. برای نمونه در "اشتاد یشت" که به نام ایزد راستی و درستی است، یادی از این ایزد نشده است ولی به "فرّ ایرانی" پرداخته شده است. در "دین یشت" از چیستا که ایزد دانش است، سخن می رود. در "رام یشت" که به نام ایزد آرامش است، کانون سخن، "وایو" که ایزد باد است، می‌باشد. در "زامیاد یشت"، افزون بر زمین که باید کانون سخن باشد، به فرّ کیانی نیز، پرداخته می شود.
گرچه درونمایه یشت‌های بزرگ مانند مهر یشت، آبان یشت، فروردین یشت، زامیاد یشت، دین یشت و تشتر یشت، به روزگار پیش از زرتشت برمی گردد ولی نگارش آنها پس از زرتشت انجام گرفته است. آشکار است که در این بازنویسی، برخی جستارهای نو نیز به آنها افزوده گشته اند که تاثیر گرفته از آموزه های زرتشتی بوده اند. در این گونه یشت ها، افزون بر ستایش ایزدان، داستانهای حماسی نیز آمده اند که اشتراکات جالبی با چهره های استوره ای و حماسی شاهنامه دارند. همانندسازی در بازگویی داستانهای استوره ای و پهلوانی، از ویژگی های آشکار برخی از یشت هاست. از جمله این همانندی ها، پرداختن به فرازهایی از روزگار پیشدادیان و کیانیان هستند که البته دارای تفاوت هایی هم با شاهنامه در روند داستان و یا ویژگی های خود قهرمان داستان هستند.
یشت‌های کوچک که بنظر می آید، دیرینگی بشت های بزرگ را ندارند، از نگارشی ناگویاتر از یشت های بزرگ برخوردارند. تکرار در آنها بسیار بچشم می خورد و در آنها کمی آشفتگی و ابهام دیده می شود.
زند یا همان تفسیر پهلوی بیشتر یشت‌ها بدست ما نرسیده اند و تنها شماری از زند یشت‌های کوچک تاکنون برجای مانده اند. نامدارترین آنها، "زند بهمن یشت" یا "زند بهمن یسن" است. در آن، رویدادهای آینده ایران در پایان جهان و پدیدار شدن سوشیانت، پیشگویی شده است. 
اینک نگاهی به بیست و یک یشت موجود می اندازیم:
یشت یکم: هرمزد یشت
این یشت دربرگیرنده سی و سه بند است. این یشت در باره نامها و صفات اهورا‌مزدا و نیایش است. فرستادن درود بر فرّ کیانی و ایران ویچ و همچنین نیایش معروف "یتا اهو" و "اشم وهو" در آن گنجانده شده است.
یشت دوم: هفتن یشت یا هفت امشاسپند یشت
دارای پانزده بند و در ستایش هفت امشاسپندان است. از یشت های جوان است و نگارشی نارسا و کمی آشفته دارد.

یشت سوم: اردیبهشت یشت
دارای نوزده بند در ستایش دومین امشاسپند، اشاوهیشتَ یا همان اردیبهشت است. این یشت از یشت‌های پس از زرتشت باید بوده باشد. اردیبهشت یشت در آیین‌هایی که برای درمان بیماران برپا می‌گردند و همچنین برای دورکردن اهریمن خوانده می‌شود.
یشت چهارم: خردادیشت
دارای یازده بند و در ستایش پنجمین امشاسپند، خرداد است. خردادی که بالندگی و رسایی انسان را نمایندگی می کند. این یشت می گوید که کسی که به امشاسپندان، و بویژه خرداد، پناه بَرَد و نامش را یاد کند، بیماری‌ها و آلودگی‌ها از او دور می‌گردد. برخی از واژگان این یشت بهم ریخته و از میان رفته اند.
یشت پنجم: آبان یشت
دارای ۱۳۳ بند است. پس از فروردین یشت و مهر یشت، بزرگترین یشت بشمار می‌رود. این یشت به ایزدبانوی آب‌ها، آناهیتا، اختصاص دارد. در این یشت، باورهای کهن آریایی با آموزه های زرتشتی درآمیخته اند. اهوره‌ مزدا به این ایزدبانو زندگی بخشیده تا در ستیز با اهریمنیان و دیوان، یاور آدمی باشد. به چهره های بسیاری از شاهان و سرداران پیشدادی و کیانی مانند هوشنگ، جمشید، فریدون، کی کاووس، کیخسرو، توس و نوذر، در این یشت پرداخته شده است.
یشت ششم: خورشید یشت
دارای‌هفت بند و در ستایش خورشید است که در اوستا "هوَرِ خشه ئتَه" و در پهلوی "خورشت" نامیده می‌شود. خورشید در این یشت، "جاودانی" و "تیزاسب" خوانده شده که اگر برنیاید، دیوان هرآنچه را که برروی هفت کشور روی زمین است نابود می کنند.
یشت هفتم: ماه یشت
دارای هفت بند در ستایش ماه است که در شب تار، یاری رسان انسان در رویارویی با تاریکی است. همچنین ماه دربرگیرنده تخمه و نژاد ستوران نامیده شده است.
یشت هشتم: تشتر یشت
دارای ۶۲ بند است و در ستایش ایزد باران است. تشتر را در اوستا "تیشترّیه"، در پهلوی تیشتر و در فارسی تشتر گویند. جدال تیشتر با "اپوش"، دیو خشکسالی، و اشاره به تیراندازی آرش و جشن تیرگان از بخشهای برجسته این یشت است. «تشتر ستاره رایومند فرهمند را می‌ستائیم که تند به سوی دریای فراخکرت تازد مانند آن تیرِ در هوا پران که آرش تیر‌انداز، بهترین تیر‌انداز آریائی، از کوه ائیریوخشوث به سوی کوه خوانونت انداخت».


یشت نهم: درواسپ یا گوش یشت
دارای ۳۳ بند است. معنای واژه "درواسپ" برابر با «دارنده اسب درست» می باشد و واژه "گوش" یا در زبان اوستایی "گاآُوْشْ" (gāūš)، فرشت نگهبان چارپایان است. باید زمان ساخته شدن این یشت، زمان رام کردن اسبها توسط مردمان فلات ایران بوده باشد. در باره چهره ‌هایی مانند هوشنگ، جمشید، فریدون، هوم، کیخسرو، افراسیاب، کیخسرو، زرتشت و کی‌گشتاسب در این یشت، سخن رفته است.
یشت دهم: مهریشت
بزرگترین یشت پس از فروردین یشت است که دارای ۱۴۶ بند می باشد. در آن، از مهر، ایزد پیمان، سخن می رود. جشن مهرگان در بزرگداشت همین ایزد مهر پا گرفته است. مهر، پشتیبان راستی و درستی و وفای به پیمان است. مهر دارای همکارانی است و با کمک آنها بر همه سرزمین آریایی چیره داشته و بر پا کننده داد است.
مهر غیر از خورشید است. مهر ایزد فروغ و روشنایی است و پیش از خورشید وجود داشته است. این یشت از دیدگاه بیان برخی مناطق جغرافیایی اهمیت بسیاری دارد.
یشت یازدهم: سروش یشت
دارای ۲۳ بند در توصیف و ستایش سروش، ایزد فرمانبرداری، است. سروش از واژه "سرو" که به معنای شنیدن است آمده است. سروش، نغمه وندای درونی است. ایزدمهر و ایزد رَشَن، روان در گذشتگان را پس از درگذشتن و گذر از پل چینود داوری خواهند کرد تا میزان کردار خوب و بد آنها تعیین شود. گمان می رود که این سروش یشت، هات ۵۶ از یسنا، همان‌هادخت نسک، بیستمین نسک اوستای دوره ساسانی است. بنابراین آن را سروش هادخت هم نامیده‌اند و آن را در درون یشت‌ها جای داده اند.
هات ۵۷ از یسنا را "سروش یشت سه شب" می نامند. دلیل این نامگذاری آن است که این یشت را، در سه شب نخست پس از درگذشت هر کس می‌خوانند زیرا نگهبانی از روان فرد درگذشته بر دوش ایزد سروش است.
یشت دوازدهم: رَشَن یشت
رَشَن، ایزد دادگری است.  ریشۀ واژه "رشن" رَز است که معنای سامان دادن دارد. رشن به همراه دو ایزد مهر و سروش همیشه در کنار هم هستند از جمله برای داوری. این فرشته بویژه با دزدان و راهزنان سر ستیز دارد و وجود او همیشه مایه بیم و هراس آنان است. این یشت از ساختار شکننده و سستی برخوردار است.
یشت سیزدهم: فروردین یشت
دارای ۱۵۸ بند و بزرگترین یشت است. فروردین یشت شاید کهن ترین یشت ها باشد که یک گنجینه استوره ای ارزشمند است. در این یشت نام بیش از سیصد شاه، پهلوان و پارسا آمده است. این یشت در ستایش فروهرها یا فروشی‌هاست. فروشی در اوستایی، فرورتی در پهلوی و فروهر در پارسی امروز، از نیروهای درونی آفریدگان اهورامزدا است و حتی خود اهورامزدا دارای فروهر است. بر پایه دیگر آموزه‌های زرتشتی می‌توان فروهر را در اوستا به دو مفهوم گرفت: نخست به معنای ارواح درگذشتگان و نیاکان که پس از درگذشت آنها، در مینو برجای می‌ماند. دوم به معنای نیروی مینوی زیست هر موجود که پیش برنده و به اوج رساننده آن آفریده است و پیش از پدید آمدن پدیده ها و جانداران، وجود دارد و پس از مرگ و نابودی آنها، در جایی که از آن فرود آمده بود، رفته و پایدار می‌ماند. این معنی دوم، مفهوم گاتایی آن است. انسان‌های دیوسرشت دارای فروشی نیستند.
در بندهای از این یشت، سخن از جنگهای ایرانیان زرتشتی با تورانیان در میان است که نشانی از آنها در جای دیگری از اوستا وجود ندارد. بخش بعدی این یشت به ستایش هفت دسته از فروهرهای قهرمانان دینی زرتشتی از کیومرث تا سوشیانس اختصاص دارد.
یشت چهاردهم: بهرام یشت
این یشت دارای ۶۴ بند است و پیشینه هند وایرانی دارد. در ستایش بهرام، ایزد پیروزی و درباره اثر معجزه‌آمیز پَر مرغ "وارغنه"، که نماد بهرام است، در آن سخن رفته است.
یشت پانزدهم: رام یشت
دارای ۵۷ بند است و از یشت های کهن نمی باشد. این یشت در ستایش "وایو"، ایزد هوای خوب یا باد همراه، است. وایو در سانسکریت و اوستا نام ایزد باد است. این ایزد در وداها با ایندرا یکی دانسته‌ شده است ولی ایندرا در دین زرتشت نکوهش شده است اگرچه وایو ستایش گشته است. دی دین زرتشتی، ایندرا اهریمنی و از همکاران دیو مرگ انگاشته می شود. هرچند در ادبیات پهلوی رام و وایو یکی دانسته شده‌اند ولی به دلیل وجود برخی از متون اوستایی که رام و وایو را در کنار هم آورده و دو ایزد مجزا را به ما شناسانده اند، نمی‌توان این دو را یکی دانست. 
در ادبیات زرتشتی دو نوع وای وجود دارد: یکی وای هرمزدی و دیگری وای اهریمنی. وای هرمزدی را رام و یا وای درنگ خدای می‌نامند ولی وای اهریمنی را "استویهاد" گویند.
یشت شانزدهم: دین یشت
دارای ۲۰ بند است. دین در اوستا دَئنا (daena) است که معنای دیدن، نگرش و یا نیروی وجدان را داراست. این واژه، در پهلوی و زند اوستا، به دین و دینک تبدیل شده است. دین در مزدیسنا به معنای ویژگی روحی و وجدان است و یکی از نیروهای درونی انسان می‌باشد. هرچند که این یشت، دین یشت نام دارد ولی هیچ نامی از دین برده نشده و در سراسر این یشت از دانش، شناخت و چیستا سخن رفته است.
یشت هفدهم: اَرْت یشت
دارای ۶۲ بند و در ستایش اشی، ایزدبانوی رفاه و برکت، است. ارت یا ارد در اوستا "اشی ونگوهی" و در پهلوی "ارشش ونگ" نام گرفته است. ارد یشت از دیدگاه نگارش، دلربا و شاعرانه است.
یشت هیجدهم: اشتاد یشت
این یشت دارای نُه بند است. اشتاد گونه پهلوی "ارشتات" اوستایی است که درستی معنا می دهد. اشتاد در یسنا نیز به عنوان ایزدی مطرح شده است. ایزد اشتاد بیشتر با ایزد رشن همراه است چون  راستی و درستی معمولا همگام یکدیگرند.  این یشت را یشت «ائیرینم خوارنو»، یعنی فرّ ایرانی، نیز نامیده‌اند همچنان ‌که زامیاد یشت را یشت فرّ کیانی نیز گفته‌اند.
یشت نوزدهم: زامیاد یشت
دارای ۹۵ بند است. با نام "کیان یشت" هم آمده است. زامیاد به معنای فرشتۀ زمین است. واژه "زمین" در اوستا به صورت "زَم zam" و در پهلوی به صورت «زمیک» آمده است. زمین در آیین مزد یسنا، ارجمند و حتی مقدس است. بخش نخست آن به جغرافیای تاریخی ایران اشاره دارد و نام البرز کوه و برخی از کوه های دیگر ایران را بیان می کند که شهرت یا داستان و استوره ای را به همراه داشته اند. بخش دوم در ستایش فر کیانی است که سبب فر وشکوه کشور خواهد شد.
در اوستا از دو فرّ  بگونه ویژه یاد شده است: یکی فر ایرانی یا "ائیرینیم خوارنو" و دیگری فر کیانی یا "کوئینیم خوارنو".
در بندهای ۲۵ تا ۷۷، به فرّ شاهان و قهرمانان پرداخته شده است. بندهای ۵۵ تا ۶۴ در باره کوششهای افراسیاب برای به دست آوردن فرّ است. در بندهای ۶۵ تا ۶۹ از فر رود هیرمند، سخن رفته است. در بندهای ۷۰ تا ۷۷ از فرّ شاهان کیانی یاد شده است. در بندهای ۷۸ تا ۸۷، از فرّ زرتشت و فرّ گشتاسب سخن رفته است. به فر سوشیانت های سه گانه در بندهای پایانی پرداخته شده است.
یشت بیستم: هوم یشت
یشت کوچکی است که در ستایش هوم  (haoma) است. این گیاه که نامش در اوستا و همچنین وداهای هندی آمده است، برای ایرانیان و هموزاده های هندی آنها، مقدس و رازآلود بوده است. درونمایه این یشت در یسناهای غیرگاتایی هم آمده است.
یشت بیست و یکم: وَنَند یشت
واپسین یشت اوستا است که تنها دارای یک بند است. ستاره وَنَند از همراهان ایزد تیشتر بشمار می‌رود. این ستاره پناهی برای دوری جستن از خزندگان و حشرات می باشد.





[۱]  - اوستا، هاشم رضی، برگ ۲۲۲
[۲] - ابراهیم پورداود، یشتها، برگ ۱
[۳] - هزاره های گمشده، پرویز رجبی، برگ ۱۳۸ 
[۴]  -همان واژه اوستایی «کرت» (kéréta) است که امروزه کارد (خنجر) نیز از همان آمده است.
[۵] - ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، برگ ۶۹