چرا داستان آرش در شاهنامه نیست؟

استاد میرجاللالدین کزازی

این پرسش که »چرا داستان آرش در شاهنامه نیســت؟« پرسشی است که پاسخی روشن و بی چندوچون بدان نمیتوان داد. تنها پاسخی که من بدین پرسش میدهم برآنم که پاسخ فرجامیــن نیــز نمیتواند بود آن اســت که داستان آرش در آبشخورهای فردوسی آورده نشده بوده است. دیدگاه من آن است که استاد فرزانه و فرهمند توس به شیوهای که میتوانم آن را شــیوهای آیینی بنامم به آبشخورهای خود پایبند بوده اســت، بارها در شــاهنامه از این پایبندی شــگفت سخن گفته است. پس با کسانی که میانگارند فردوسی به خواست و آگاهانه داســتان آرش را به کناری نهاده است و در شاهنامه نیاورده است همداستان نیســتم. آنان برهان میآورند که فردوســی نمیخواســته اســت همــاوردی بــزرگ و برجســته در شاهنامه برای جهان پهلوان این شــاهکار شــگرف ادبی چهره برافروزد. این برهــان از دید من برهانی اســتوار و پایهور نیست زیرا هماوردانی در شاهنامه میتوانیم برای رســتم بیابیم، هماوردانی مانند بیژن یا پــدر او گیو که در بخشهایی از شــاهنامه چهره ی برین و نخســتین اند. برپایهی آنچه بــه کوتاهــی گفته آمد من میاندیشــم که داســتان آرش در برترین آبشخور استاد که شــاهنامه ی بومنصوری اســت نیامده بوده اســت. پس به ناچار بازتابی هم در شاهنامه نیافته است



در پاســخ به این پرســش دیگر که چرا این داســتان در آن سرچشمه و آبشخور یاد کرده نشــده اســت آنچه میتوانم گفت این است: آرش از پهلوانانی میتواند بود که در پیوندند با روزگار اشــکانی، حتا میتوانیم انگاشت که نام آرش نیز با ارشــک و اشــک که نام این دودمان فرمانروایی در ایران اســت بیپیوند نیست. از سوی دیگر میدانیم که ساسانیان، اشــکانیان را فرمانروایانی میدانســته اند که به ناســزا بر اورنگ فرمانرانی ایران نشسته بوده اند، آگاهانه میکوشیدها ند که نشانه های روزگار اشکانی را که من آنرا روزگاری زرین در تاریخ ایران می دانم بسُترند. اگر این انگاره را بپذیریم فراهم آورندگان خداینامه ی پهلوی داســتان آرش را که داســتانی بوده است به نابی و آشکارگی، اشکانی از این دفتر دیرینه ُ ســترده بوده اند.

 اگر فردوســی نمیخواست داستان آرش را در شــاهنامه بیاورد از او یاد نمیآورد. چندبار در شــاهنامه از آرش، آرش کمانگیر ســخن رفته اســت پس نمیتوان پذیرفت که فرزانــه ی فرخ نهاد توس آگاهانه این داســتان را در شــاهنامه باز ننموده باشد و از سرودن آن تن در زذه باشد. به هرروی بدانســان که پیشــتر هم گفته شد این پاسخ به پرســش »چرا داســتان آرش در شاهنامه نیست؟« پاسخی اســت که من به هیچ روی آنرا پاسخی فرجامین نمیدانم، اما دستکم ســنجیده ُ ترین و ستوارترین پاسخی است که به این پرسش ناگزیر بنیادین میتوانم داد.