استاد استادان پورداود
که به آرزویش نرسید
دکتر علی اکبر جعفری
فشردۀ زندگانی: ابراهیم پورداود فرزند بانویی آخوندزاده (نام
برده نشده) و حاجی داود، بازرگان برجسته، زادروز آدینه ۸ فوریه ۱۸۸۵ ترسایی، زادگاه
سبزه میدان، رشت، آموزشگاه رشت، ۲۰ ساله به تهران آمد تا پزشکی ایرانی بیاموزد، خوشش
نیامد، در بیست و سه سالگی به بیروت رفت و زبان فرانسه آموخت و پس از دو سال و نیم به ایران برای بازدید خانواده بازگشت
و سپس به فرانسه رفت و نخستین نامۀ ایرانشهر را در آوریل ۱۹۱۴ چاپ کرد و با چاپ چهارم
آن، روز ۲۸ ژوئیه جنگ جهانی یکم آغاز گردید و او به بغداد رفت و در آنجا با چاپ بیست
و پنج نامۀ رستاخیز تا مارس ۱۹۱۶ ماند و پس از آن به برلین رفت و تا ۱۹۲۴ ماند. آنجا
بود که با ایران باستان و دین بهی زرتشتی آشنا شد. در برلین، در ۱۹۲۱ همسر آلمانی گرفت
و در ۱۹۲۲ این دو تن دارای تنها فرزند، دختر پوراندخت شدند. در ۱۹۲۴ به تهران آمدند.
او و خانواده در سال ۱۹۲۵ برای پژوهش در اوستا و چاپ کتابها به هند رفتند و دو سال
و نیم در آنجا بودند.
ناگفته نماند که استاد برای پژوهشهای خود در زمینه های اوستا
و ایران باستان شناسی در آلمان و هند و ایران، از سوی رئیس کشور آلمان برجسته ترین
ارمغان فرهنگی را در سال ۱۹۵۵ و بزودی ارمغان فرهنگی رابندرانات تاگور را از هند و
نشانی از نمایندۀ پاپ، پیشوای کاتولیکها در تهران در سال ۱۹۶۵ دریافت.
استاد بنیاد آموزش زبانهای کهن، بویژه اوستا را در تهران نهاد
و در ۱۹۴۵ انجمن ایرانشناسی و سپس آموزشگاه ایرانشناسی را پدید آورد.
کتابهای چاپ بمبی، هند: ۱. گاثاها، ۱۳۰۵ خورشیدی. ۲- گاثاها، یاد داشتها (بخش یک) ۱۳۲۹ خورشیدی. ۳- یشتها (بخش یک) ۱۳۱۰. ۴- یشتها (بخش دو) ۱۳۱۰. ۵- خرده اوستا ۱۳۱۰ ۶- یسنا (بخش یک) ۱۳۱۲ . ۷- ایرانشاه (داستان پناه گرفتن زرتشیان ایرانی – پارسیان
کنونی در هند) ۱۳۰۳. ۸- خرمشاه (آیین و کارنامه و زبان ایران باستان) ۱۳۰۵ . ۹- سوشیانس
۱۳۰۵ . ۱۰– یزدگرد شهریار ۱۳۱۱ . پوراندخت نامه (دیوان سرودهای فارسی با برگردان انگلیسی)
۱۳۰۶ . ۱۱ – گفت و شنود پارسی (برای دبیرستانهای هند) ۱۳۱۲ .
کتابهای چاپ تهران، ایران: ۱- یسنا (بخش دو) ۱۳۳۷ ۲- گاثاها، یاد داشتها (بخش دو) ۱۳۳۶ ۳- ویسپرد ۱۳۴۳ ۴- فرهنگ ایران باستان ۱۳۲۶. ۵ – هرمزد نامه (واژه
شناسی) ۱۳۳۱. ۶- اناهیتا (پنجاه گفتار استاد) ۱۳۴۳. ۷- بیژن و منیژه (برگزیده ئی از
شاهنامه با گزارشها) ۱۳۴۴. ۸- فریدون (برگزیده ئی از شاهنامه با گزارشها) ۱۳۴۶. ۹-
زین ابزار (در ایران باستان) (چاپ پس از درگذشت استاد) ۱۳۴۷.
10. Lectures delivered by Prof. Pourdavoud, the K.R. Cama
Oriental Institute Publication No. 11, Bombay, 1935. 11. Mithra Cult, lecture
delivered at Bihar and Orissa, 1933.
من، کمابیش هشتاد سال پیش، شاگردی دستور بزرگ و تا کنون بیمانند
دکتر مانکجی دالا بودم و ده ها دوست و آشنای نوجوانان پارسی داشتم، از کتابهای استاد
استادان آگاه شدم، آنهایی که در بمبئ چاپ شده بود، خریدم. باری امروز که خودم پژوهشگر
و نویسنده و آموزگار شده ام و سالها با استاد استادان، تا یک هفته پیش از درگذشت ایشان
در روز۱۷ نوامبر ۱۹۶۸، دیدار و گفتگو داشتم، فراز میگویم که هیچ کسی را ندیده ام که
مانند ایشان زبانی را برگردان یا ترجمه بکند و گزارشهای وابستۀ بسیار بلند و والا بکند،
هیچ کسی را.
باری، اکنون بیاییم به آنکه من میخواهم پیشکش بکنم. نخست سرود
"خوان اشم وهو، گو یتا اهو." این سرود با آهنگ ویژه اش در هر انجمن زرتشتی
ایرانی نواخته و شنیده میشود، بویژه در انجمن زرتشتیان کالیفرنیا که یکی شنوندگان من
میباشم. این را کمابیش هشتاد سال پیش خواندم و آهنگش را کمابیش پنجاه سال پیش در دانشگاه
تهران شدیدم. اینک این سرود:
بامداد شد بانگ زد خروس
از سرای شه برزدند کوس
چرخ شست نک روی آبنوس
موبدا تو هم خیز روی شو
خوان "اشم وهو" گو "یتا اهو" گو "یتا اهو" خوان "اشم وهو"
خیز موبدا آتشی فروز پردۀ سیه ز این زمانه سوز
کیش باستان زنده دان هنوز ز ایزدی فروغ بر متاب روی
خوان "اشم وهو" گو "یتا اهو" گو "یتا اهو" خوان "اشم وهو"
از سر آمده دور روزگار
دین فرٌهی مانده یادگار
نامۀ کهن ز آنِ خود شمار گفتۀ نیا اندر آن بجو
خوان "اشم وهو" گو "یتا اهو" گو "یتا اهو" خوان "اشم وهو"
و این هم آن برجسته ترین آرزوی زندگانی ایشان که نیافت که
نیافت:
خوشه ئی از راستی درودنم آرزو است
گوئی از همکنان ربودنم آرزو است
بسان ایرانیان زمان ساسانیان
زند و اوستا بدست سرودنم آرزو است
سپیده دم بیدرنگ روی بآتشکده
راه نیاکان خود نمودنم آرزو است
بندی از بندگی بستن اندر میان
جامۀ پاکی زتن فزودنم آرزو است
از سر پیمان مهر آذرافروختن
تیرگی اهرمن زدودنم آرزو است
خدای جان آفرین فرشتگان مهین
پیمبر راستین ستودنم آرزو است
همیشه پندار نیک هماره کردار نیک
هردم گفتار نیک شنودنم آرزو است
ز نامۀ باستان دری ز مینو جهان
بروی ایرانیان گشودنم آرزو است
برلین ۲۷ مهرماه
۱۳۱۰ = ۲۰ اکتبر ۱۹۳۱(۳۸ سال پیش از درگذشت). این آرزوی کشتی بستن و سدره پوشیدن و
آتشکده رفتن و چون زرتشتی زیستن و دین بهی را آموختن را با خود برد. روانش شاد و شاد
باد!