ایران خانه ماست
حبیب یغمایی
ایران عزیز، خانه ی ماست
میهن، وطن، آشیانه ی ماست
این خانه ی شش
هزارساله
از ماست به موجبِ قباله !
آن روز که خاکِ آن
سرشتند
بر سنگ قباله اش نوشتند
از کوروش و اردشیر و
دارا
میراث رسیده است ما را
سنگی که درین بِنا
بکارست
از خانه خدا بر ان نگارست
خشتی که فتاده بر
زمین است
از خون دلاوری عجین است
از ساحل هیرمند تا
وخش رستمش سپرده با پی
رخش
می جوی نشانه ها به
هر مرز
از خسرو و طوس و گیو و گودرز
می کاو زمین و بین به
هر گام
شمشیر قباد و خُود بهرام
آن کوه که بنگری به
هامون
پرورده به دامن آفریدون
آن قلّه که برده سر
بر افلاک
آورده به بند پای ضحّاک
آن بحر مهیب بی کرانه
خورده است ز شاه
تازیانه
این ناموران و پاک جانان
بخشنده سر و جهان ستانان
از کوشش و کار و دانش و داد کردند چنین خجسته بنیاد
با نام نکو جهان
سپردند
رفتند و به دیگران سپردند
امروز که ای ستوده
فرزند
هستی تو بر این سرا
خداوند
غافل منشین نه وقت
بازی ست وقت هنرست و سرافرازی
ست
از پا منشین و جا نگهدار
گر سر بدهی سرا نگهدار
این پند شنو ز خانه بردوش
ور خانه بود خرابه ، مفروش