بزرگان و نام آوران زرتشتی
زندگینامه موبد موبدان روانشاد موبد رستم شهزادی
موبد رستم پسر دینیار شهزادی و سلطان موبد خداداد بود که همراه با نوزایی طبیعت درسومین روز فروردین ماه سال ۱۲۹۱ خورشیدی در یزد و در محله کوی موبدان دیده به جهان گشود.
رستم شهزادی تحصیلات ابتدایی خود را در شهر یزد و در دبستان دینیاری گذراند. این دبستان ویژه موبدان و موبدیاران بود که یازده سال زودتر از آنکه شهزادی به آنجا برود توسط کنکاش موبدان یزد و با هزینه شخصی رستم صداقت بازگشایی شده بود. شهزادی در سال ۱۲۹۶ در حالی وارد این دبستان شد که سهراب سفرنگ مدیریت آنجا را برعهده داشت. او به عنوان دومین مدیری بود که پس از فریدون کیامنش مسوولیت مدیریت آن دبستان را بر عهده داشت.
شاید بهجرات بتوان شهزادی را یکی از عاشقان جامعه زرتشتی دانست چرا که از همین سنین به فعالیتهای اجتماعی میپرداخت. هنوز جوهر مدرک ششمابتدایی وی خوشك نشده بود که او سرپرستی گروه سرود دبستان دخترانه قاسمآباد یزد را بر عهده گرفت. مسوولیتی که یک سال عهدهدار بود و پس از آن به همراه همکلاسی دوران دبستانش فیروز آذرگشسب راهی تهران شد. سفری که تمام مخارج آن را انجمن موبدان یزد پذیرفته بود تا از این راه او بتواند تحصیلات عالیه را کسب کند. شهزادی پس از آمدن به تهران ابتدا به مدرسه جمشید جم رفت و دوره مقدماتی را در آنجا گذراند و پس از آن به سبب داشتن ضریبهوشی بالا و نیز کسب نمرات قابل قبول به دبیرستان البرز که آن زمان کالج آمریکایی نامیده میشد،رفت.
ترقی رو به رشد شهزادی تا آنجا ادامه یافت که کنکاش موبدان در سال ۱۳۰۷ بار دیگر با هزینه خویش او را به همراه فیروز آذرگشسب بورسیه کرد و اینبار آنها را به هند فرستاد تا در آموزشگاه «کاماآتورنان» که ویژه موبدزادگان بود، آموزشهای عالیه دین زرتشتی را نیز بگذراند و بر زبانهای اوستایی، پهلوی، پازند و مسایل تطبیقی ادیان استاد گردد.
شهزادی دو دوره متفاوت را در آن دانشگاه گذراند. نخست، وی یک دوره سه ساله را به منظور کسب مدرک «موبد اوستاخوان» پشت سرگذاشت و پس از آن نیز در زمان چهار سال توانست مدرک «موبد دانشمند» را بگیرد. همانگونه که از نام این دو دانش مشخص است، موبد اوستاخوان به کسی گفته میشود که مجموعه اوستاها و نیایشهای دینی زرتشتی را به صدایی خوش و دلنشیسن بخواند و موبد دانشمند نیز کسی است که از دیدگاه دانش دینی و آگاهیهای اجتماعی بتواند به مرحلهای برسد که برای دیگران فلسفه و باورهای دینی را توضیح دهد. شهزادی آنگونه در این دو رشته شایستگی از خود نشان داد که در سه سال آخر گذراندن این دوره تحصیلی، سخنرانیهای گوناگونی را درباره آداب و رسوم سنتی زرتشتیان ایران در همان دانشگاه ایراد میکرد.
شهزادی این مرحله از زندگی خود را با موفقیت در سال ۱۳۱۴ گذارند و پیروزمندانه دیپلم عالی این رشته را پای آتش ورهرام شهر بمبیی از دست موبدان معروف آن زمان هندوستان دریافت کرد. با وجود آنکه میتوانست در آن کشور بماند و به فعالیت بپردازد، اما برای نیاز جامعه زرتشتی آن زمان به موبد آگاه، او به ایران باز میِگردد و به عنوان نخستین فعالیت خود سرپرستی پرورشگاه مارکار یزد که از سوی انجمن زرتشتیان ایرانی-بمبئی به وی پیشنهاد شده بود را میپذیرد و زیر نظر سروش لهراسب که در آن زمان مدیریت آنجا را بر عهده داشت، انجام وظیفه میکند. همزمان با این کار شهزادی به عنوان دبیر در دبیرستان مارکار یزد به تدریس زبان انگلیسی، تاریخ، جغرافیا و نیز دروس دینی مشغول میشود. شور جوانی، عشق خدمت و نیز محبوبیت موبد باعث میشود تا شهزادی در كنار انجام این دو کار، در روزهای آدینه به گهنبارخانه یزد و همچنین دیگر محلههای زرتشتی نشین برود و به ایراد سخنرانیهای دینی و فرهنگی بپردازد و به پاسخ گویی به پرسشهای همكیشان بپردازد.
كوششهای موبد تا فراخوانده شدنش به خدمت سربازی ادامه پیدا میکند. دوران سربازی شهزادی به مدت دوسال، ۱۳۱۶-۱۸ ادامه مییابد. رستم شهزادی بهار زندگی خود را در سال ۱۳۲۰ تجربه میکند. در این سال با بانو دولت لهراسب (خواهر میرزا سروش لهراسب) ، ازدواج میکند. پیوندی که حاصل آن چهار فرزند است:
فریبرز ، مهرانگیز، داریوش و سهراب شهزادی فرزندان رستم شهزادی هستند که هر یک از برجستهترین افراد در بین همکیشان زرتشتی هستند.
شهرت و دانش موبد شهزادی آن اندازه بالا بود که از سوی انجمن زرتشتیان وقت تهران برای تدریس در آموزشگاههای زرتشتی چون دبیرستان پسرانه فیروزبهرام و دخترانه انوشیروان از او دعوت میشود و او نیز برای این كار منظور از یزد به تهران میآید. اهمیت این موضوع با توجه به در نظر گرفتن زمان و فاصله راه و وسایل ساده ارتباطی زمان اندکی مهم و درخور توجه مینماید. بهویژه آنکه جامعه آنروزگار تهران از چنین فرد اجتماعی که آگاهیهای دینی مناسبی نیز داشته باشد کمبهره بوده است و از این جهت رستم شهزادی محبوبیت بسیاری در نزد زرتشتیان ساکن تهران پیدا میکند، بگونهای که با وجود تحصیل در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران، تدریس زبان انگلیسی در فیروزبهرام و نیز تعلمیات دینی در دو دبیرستان یاد شده، شهزادی مجبور میشود که اندکی از زمان خود را به سخنرانیهای مذهبی و پاسخگوییهای دینی اختصاص دهد. بزرگی شخصیت رستم شهزادی را همین یک نمونه میتواند نشان دهد چرا که او میتوانست در این نشستها که میانگین هفتهای سه مرتبه بود، سخن از وضعیت اجتماعی زرتشتیان برد. اما او اینکار را نمیکند و در حقیقت به عنوان یک پیشوای دینی برای عملکرد اجتماعی بهره نمیبرد و این را بهعنوان مهمترین مشخصه شخصیت شهزادی میتوان نام برد.
مهرانگیز شهزادی درباره دین باوری پدر روانشادش سخنان جالبی دارد و اینگونه از پدرش یاد میکند:
«پدرم به دینش عشق میروزید و خداوند هم انرژی و قدرت جسمانی لازم را به او داده بود، شاید هم این علاقه بود که باعث به وجود آمدن چنین انرژی شده بود، آنگونه که به هیچ فرد زرتشتی و یا غیر زرتشتی در دعوت برای سخنرانی جواب رد نمیداد و به گونهای نیز صحبت میکرد که شنونده جدا از دین و مذهبی که داشت احساس غرور و سربلندی میکرد».
شهزادی مدرک لیسانس حقوقش را با پژوهش و برگردان کتاب پهلوی «ماتگان هزار دادستان»(كتاب پهلوی كه شهزادی نخستین پژوهشگری بود كه روی آن كار كرد) و نوشتن پایاننامهای با عنوان« قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان» میگیرد. شهزادی در این زمان به استخدام آموزش و پرورش در میآید و در همان زمان به مدت هفتسال، از سال 1338، سرپرستی کتابخانه یگانگی را بر عهده میگیرد و چون علاقه بسیاری به تدریس و آموزگاری داشت از کتابخانه نیز برای این كار استفاده میکرد.
تجربه مهم زندگی دیگر رستم شهزادی با توجه به همزمانی وی با ریاست سناتور رستم گیو بر انجمن زرتشتیان تهران، عملکرد فرا اجتماعی بود که شهزادی تا آن زمان در این راه اقدام موثری نکرده بود. در این زمان موبد شهزادی به سخنرانیهای تصویری خود از تلویزیون ایران میپردازد و در سخنرانیهای گوناگون، آیین و رسوم زرتشتیان ایران را برای مخاطبان بازگو میکند.
در سال ۱۳۳۹ که نخستین کنگره جهانی زرتشتیان در تهران برگزار شد، شهزادی به سمت دبیری کنگره برگزیده شد. در سال ۱۳۵۲ و در زمانی که مدیر پیشین دبستانش شادروان سهراب سفرنگ از انجمن زرتشتیان تهران بازنشسته میشود، این موبد رستم شهزادی است که جایگزین او میشود و سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان تهران را بر عهده میگیرد و این مسوولیت را تا پایان عمر انجام میدهد.
شهزادی که تجربه چندین گردش هییتمدیره انجمن زرتشتیان تهران را نیز در كارنامه فعالیتهای خود داشت، پس از انقلاب نیز از کارهای اجتماعی کنار نکشید و با وجود نا آرامی اوضاع شجاعانه به مجلس خبرگان رفت، آنگونه که نقش اصلی را در تصویب سهرنگ سبز و سفید و سرخ پرچم ایران بازیکرد. در نشست ۲۰ آبان ۱۳۵۸ مجلس خبرگان، شهزادی درباره سهرنگ پرچم ایران اینگونه میگوید:« فرزندان حضرت علی ابن ابیطالب که امام حسن سبزپوش و امام حسین سرخ پوش و حضرت عباس سفید پوش بودند، درتمام شمایل و احادیث به این سهرنگ ظاهر میشدند و آنچه که از آنان در یادها است سرخ رنگ شهادت، سفیدی خبردهنده صلح و کبوتر سفید پیک صلح بوده است. و سبز نیز نشان از نعمت و آبادانی و بزرگی بوده است آنگونه که فرزندان بر حق حضرت رسول اکرم بهنام سید خوانده میشدند.»
موبد شهزادی با مهربانی تمام وقت در اختیار دوستان و علاقمندان به دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی بود و به حل و فصل مسائل دینی زرتشتیان می پرداخت و هفته ای سه روز در دفتر کارش راهنمای محققان و پرسشگران بود . او به دلیل دانش گستردهاش در مسایل مختلف علمی، دینی و فرهنگی بارها و بارها درنشستهای مهم فرهنگی و ملی به عنوان نماینده و موبد موبدان زرتشتیان از ایشان دعوت به عمل می آمد و در گفتگوهای تلویزیونی و مطبوعاتی و جلسات مهم برادران مسلمان نیز حضوری فعال داشت. موبد به تعلیم دادن و آموزگاری بسیار علاقمند بود، بطوریکه حتی در دوره بازنشستگی نیز کار خود را در وزارت فرهنگ و آموزش عالی اد امه داد وحتی در شش ماه آخر عمر نیز که در بستر بیماری بود ، با کمک دخترشان در بستر به مکاتبات و ارتباطش با جامعه ادامه داد.
این نویسنده پرکار زرتشتی با کتابهای پرفروشی چون جهانبینی زرتشتی، سیری در آموزشهای اشوزرتشت، زناشویی در ایران باستان، زرتشتیان یکتاپرست هستند، زرتشت و آموزشهای او، برگردان گاتاها و . . . نوشتارهای بسیاری در نشریههای زرتشتی و غیر زرتشتی در گسترش دین و آیین زرتشتی بسیار كوشش نمود. موبد شهزادی ۶۵ سال بهطور جدی سخنرانی و نویسندگی کرد و در مجموع بیش از هزار سخنرانی و صدها نوشته و ده ها عنوان کتاب از ایشان به یادگار است . آخرین مقاله ای که از موبد رستم شهزادی در نشریه ای چاپ شد ، مقاله ای با عنوان «جشن و شادی در ایران باستان» در ماهنامه فروهر در شماره 5-6 امرداد و شهریور سال ۱۳۷۸ بود و آخرین سخنرانی رسمی ایشان در حرم امام خمینی به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد امام بود.
او كه چند دوره سرنشین انجمن موبدان تهران بود با بزرگانی چون موبد فیروز آذرگشسب، موبد اردشیر آذرگشسب، موبد هرمزدیار خورشیدیان، موبد جهانگیر اوشیدری و... همنشین بود و تا كنون پس از ایشان دیگر كسی نتوانسته به شایستگی مقام «موبد موبدان» برسد و آنگونه دانش و تونایی به دست آورد.
دریغا که سعادت بهره مندی ما از این پدر بزرگوار و گنجینه علم و معرفت بیش از این نبود و در ۲۳اسفند ماه سال۱۳۷۸ روشن روان موبد رستم شهزادی به سرای جاودان پر نور و سرود شتافت و ما ماندیم و جایگاه علمی و عاطفی ایشان که واقعا مدتی است خالی مانده است. کسی که تمام فکر و یادش ایمان به خدا و بازشناخت دین و فرهنگ زرتشتی بود. بیاد دارم در کوتاه دیداری که به همراه شادروان پدرم با وی داشتم از لزوم درک و نگارش تاریخ و فرهنگ ایرانی سخن میگفت و همواره سفارش میکرد که جوانها در این راه –نگارش اعتقادات و باورهای دینی- گام بردارند.
امید به اینکه دیگران بزرگان جامعه نیز اینچنین عاشقانه دلباخته فرهنگ و دین زرتشتی شوند.
روانش شاد و بهشت بهره اش باد.