داستان رزم سهراب وگرد آفرید یکی از داستانهاییست
که در شاهنامه به تصویر کشیده شده وحامل رزمیست که بین زنی دلاور و پهلوانی نام
آور اتفاق میافتد. شعر حماسه یکی از بهترین انواع ادبیست که در طول قرنهای
متمادی ضرباهنگ زندگی انسانها بوده و پیروزی وشکست قهرمانان کام همه را تلخ وشیرین
ساخته است
فردوسی از بزرگترین حماسه پردازان زبان
وادب فارسیست که نه تنها از پس به روایت کشیدن پهلوانیها به خوبی برآمده ؛ که
پاسدار قومی بزرگ با ارزشهایشان نیز است
زن در
ادبیات پیشین، یا به صورت یک قهرمان ظهور میکرده و حماسه میآفریده است ویا به
عنوان معشوقی باعث غزلسرایی میشده وادبیات غنایی را به وجود میآورده است. پس، زن
به دو شکل در ادبیات گذ شته ء ما دیده میشود ؛ یا فعال است یا منفعل. زن فعال را
در آثار حماسی میتوان یافت وزن منفعل را در غزلیات عاشقانه…، زنانی چون رودابه،
تهمینه ، گرد آفرید ، کتایون ، زنان فعالی هستند که حماسه میآفرینند وزنانی چون شیرین
، لیلی ، بلقیس وزلیخا … آثارغنایی خلق میکنند
اگر با نگاهی امروزی به زن دیروز نگاه کنیم
به مانعهای فراوانی برخواهیم خورد. چون یکی از مسایل مهمیکه زن دیروز آنرا تجربه
نکرده بود، جنبشهای زنانه و آزادیهای فکری ومحیطی زنان درآن عصر است. زنان دیروز در حصاری سخت نفس میکشیدند
وفاعلیت شان در گرو فاعل بودن مرد بود. زنان دوران پدر سالاری دریک چنین فضایی میزیستند
اما چنانچه در بالا اشاره شد زنان دوران
مادر سالاری از فاعلیتی چشمگیر برخوردار بودند هرچند زن در طول تاریخ بیشتر با صفت
زایایی و مادر بودنش شناخته شده و به دیگر قدرتهایش توجه نشده است، با آن هم زنان
عصر اساطیر، شیرزنانی بودند که میدان جنگ
میآفریدند ودل به شمشیر و گرز وکمند میسپردند
یکی ازین زنان گرد آفرید هست. زنی که در
قسمتی از شاهنامهی بزرگ سر بالا میکند و به جنگ سهراب رفته ودل لشکر را میشکافد.
گرد آفرید کمترین قسمت شاهنامه را به خود اختصاص داده است وبهمین دلیل کمتر به این
شیرزن پرداخته شده است ازینکه چطور پا به میدان میگذارد و هراس را نمیشناسد و گیسو
زیر کلاه خود کرده شمشیر را از غلاف بیرون میکشد. او از آن دسته دلبرانیست که از
مردان دل میرباید ولی سرانجامش زنا شویی نیست
عشق نیز در روایت گرد آفرید عنصریست کمرنگ
که چهرهاش خیلی هویدا نیست وبه پختگی نمیرسد
هرچند پایان جنگ مهم نیست که به نفع کدام یکی
ختم بشود، مهم نفس کار است که زنی پا به میدان میگذارد واین چنین صفآرایی میکند.
باید از فردوسی ممنون بود که در چنان عصری به زنان اجازه میدهد که داخل شاهنامهاش
قدم بزنند، بجنگند، عاشق شوند، به خاطر عشق بدنامی را تحمل کنند، در مرگ فرزند مویه
سر بدهند و موهای مشکین شان را چنگ بزنند وبه مردان کمک کنند
گرد آفرید
گرد آفرید پهلوان دختریست که در مقطعی از شاهنامه سر بلند میکند
، هرچند حضورش کوتاهست ولی همین حضور کوتاه فراوان چشمگیر است. در حقیقت گرد آفرید
در شاهنامه مانند ابری غران و زود گذریست که زود به باران تبد یل شده وناپدید میشود.
اما تاثیرش را در همین حضور کوتاه براذهان همه میگذارد
زنی که بیک باره تصمیم آمدن به رزمگاه را میگیرد
دلش را یک دله میکند و پا به میدان شیران وغرش هایشان میگذارد
گرد آفرید دختر گژدهم هست. در داستان رستم وسهراب ،گرد آفرید با سهراب رزم کرد وبه دست او گرفتار شد ولی توانست خود را با تدبیر از دست سهراب برهاندر
در این ابیات فردوسی نشان میدهد که وقتی
مردان یک قبیله را اسیر کنند این زنانند که باید ازهمه دفاع کنند واین را ثابت میکند
که این قدرت در وجود زن هست
ولی در حین این گفتار گرد آفرید را به گردی
سوار تشبیه میکند که این گرد نیز مرد پهلوان است و اینرا میرساند که فردوسی در
حالیکه توصیف زنی پهلوان را میکند اما نگاه مردانهاش را دارد
زنان برای رفتن به رزمگاه باید لباس مردانه
و زره ویال وکوپالی به هم میزدند. وتمام ظرافتهای زنانه وزیباییها باید پنهان میماند
در غیرآنصورت باید نگاه جنسیتی را تحمل میکردند و این باعث شکست روحیه شان میشد
در هرحالتی ظرافت وجود زن را نباید از دیده
دور داشت که با خونش عجین شده است. ولی میشود که زنان نیز به کردار شیران یله
باشند ودر میدان ها به مصاف بروند
این مقابله و هماوردی را میتوان در همهء زمینهها تعمیم بخشید. اندک زنان دیروز به مصاف میپرداختند آنهم زنان دوران مادر سالاری نه زنانیکه در قرون چهارم وپنجم هجری درین سرزمین در کنج قفسهایشان نشسته بودند و در شعرها تنها توصیف میشدند وهمچون بتی خونریز وجفا کار در دیوانها چهره نموده اند
زن امروز نیز گرد آفرید است که در صحنه ء مصاف بر میاید وتا حد توان میتازد و اظهار وجودی میکند
نویسنده: نیلوفر نیکسیر