گلستان بانو کیست؟

 

سال روز  لغو جزیه زرتشتیان در ایران به همت بانوی نیکوکار گلستان بانو



در تاریخ ۵ مهرماه ۱۲۶۱ زرتشتیان ایران آزادی خود را به مناسبت لغو جزیه جشن گرفتند.

حقوق یک کارگر در ماه ( سال ۱۲۶۱ ) مبلغ ۱۰ ( ده ) ریال یعنی سالانه ۱۲۰ ( یکصد و بیست ) ریال بوده است و در سال ۱۲۶۱ سالانه ۴۵ ( چهل و پنج ) ریال یعنی معادل۳۷.۵% حقوق سالانه خود را جزیه می‌داده است.

 گلستان بانو کیست؟ خلاصه ای از زندگی نامه این بانوی نیکوکار

این نام شاید برای بعضی از ما زرتشتیان آشنا باشد و شاید هم بعضی از ما این بانو را نمی‌شناسیم.

  حتماً همه ما مانکجی صاحب یا مانکجی هاتریا را می‌شناسیم، همان نماینده‌ای که توسط انجمن اکابر پارسیان هند برای بهبود اوضاع زندگی زرتشتیان به ایران فرستاده شد. زرتشتیانی که اگر مانکجی صاحب نماینده آن انجمن به ایران نیامده بود و مشکلات بسیار مهمی را که زرتشتیان آن روز گرفتارش بودند برطرف ننموده بود اکنون دیگر زرتشتی ای در ایران وجود نداشت. همگی خوب می‌دانیم که زرتشتیان برای زندگی داخل شهر  می‌بایست جزیه ( مالیات ) پرداخت نمایند و مبلغ این جزیه به حدی زیاد بود که بهدینان آن زمان توان پرداختش را نداشتند و ناچاراً یا مهاجرت می‌کردند و یا دینشان را ترک می‌گفتند که در هر صورت روز به روز از شمارشان کم می گشت. به ‌همت مانکجی و با پولی که انجمن اکابر پارسیان هند میدادند این مالیات پرداخت می شد تا اینکه سرانجام با هزینه هنگفتی که این انجمن پرداخت کرد، پادشاه ایران، ناصرالدین شاه قاجار  به تاریخ ۵/۷/۱۲۶۱ خورشیدی فرمان لغو جزیه را صادر نمود.

حتماً می پرسیم این همه صحبت در مورد مانکجی و انجمن اکابر پارسیان هند چه ربطی به گلستان بانو دارد ؟ پس گلستان بانو کیست ؟؟

در سال ۱۱۴۴ خورشیدی در زمان حکومت افشاریه،  حاکم محلی کرمان شرایط سختی را برای زرتشتیان بوجود آورده بود و زرتشتیان به ناچار برای حفظ دین مهاجرت می کردند، دو خانواده به نامهای آدرباد و ایزدیار نیز به همین منظور به یزد مهاجرت نمودند. در آنجا پسر ایزدیار به نام کیخسرو با دختر آدرباد ازدواج میکند که از آنان دختری زیبا متولد میشود که نامش را گلستان بانو میگذارند.

در شهر یزد نیز زرتشتیان از آتش تعصب غیر همکیشان در امان نبودند. چون گلستان بانو ۱۰ ساله شد همسایگان غیر زرتشتی قصد ربودن و ترک دینش را داشتند که پدر گلستان بانو با گروه دیگری از زرتشتیان آن زمان چاره ای به جز مهاجرت ندیدند و بنابراین رهسپار هند شدند. گلستان بانو به تنهایی رنج دوری از وطن و خانواده را تحمل میکرد و همیشه غم این حوادث روحش را آزرده می ساخت. گلستان بانو در بمبئی با جوانی پارسی به نام فرامجی ازدواج می کند و اتفاقاً او نیز به مانند همسرش از رنج و آزار ایرانیان پریشان خاطر  بود. در آن زمان گلستان بانو با کمک همسرش خدمتی برای ایرانیان زرتشتی انجام داد که بی شک بودن امروز ما زرتشتیان ایران از فکر نیک این بانوی اندیشمند است . آری تاسیس انجمن اکابر پارسیان هند و اعزام  مانکجی هاتریا به عنوان نماینده این انجمن  و ارسال این همه پول در آن زمان همه با سعی و تلاش گلستان بانو انجام پذیرفت. این بانوی فرهیخته توانست بار جزیه را برای همیشه از دوش ایرانیان بردارد و ساخت این همه آموزشگاه و برپایی دوباره مراسم و جشنها و ساخت آتشکده و دخمه ها همگی توسط نماینده محبوب او مانکجی صاحب و با پول دهشمندان پارسی در ایران انجام پذیرفت و سرانجام در روز ورهرام ایزد مهرماه ۱۲۴۴ خورشیدی با خاطری آسوده به آرامش ابدی رسید. یکسال بعد بهرامجی پسر گلستان بانو به یاد مادرش دخمه ای را  در شهر کرمان با کمک یکی از خویشاوندان خود به نام ملا ظهراب گشتاسب بنا کرد تا یادش از خاطر نرود.

 

 پژوهشگر: دکتر آرش ضیاتبری