فردوسی و تنهایی هایش
گویند خداوند کسانی را که بیشتر دوست دارد، بیشتر رنج شان می دهد. گویی سرزمین اهورایی ما ایران نیز، چنین می کند. نمونه اش حکیم بزرگوار ما ابوالقاسم فردوسی است.
به گفته ی تقی زاده، شوربختانه دیده می شود که بزرگ ترین چکامه گوی ایران و زنده ساز داستان های ملی، در پیری و سالخوردگی و در اوج تنگدستی، با قامتی خمیده، گوشی سنگین و چشمانی کم سو، پسر مرده، رانده و فراری از مرز و بوم خود، با نومیدی و بی کسی و با پشتیبانی یگانه دخترش زندگی می نمود.
فردوسی در زندگی اش رنج های بی شماری برد، پس از مرگش نیز در حالی که او را به گورستان رزن می بردند تا به خاک بسپارند، گروهی مخالفت ورزیده و پیکر بی جان او را به دخترش برگراندند. دختر پیکر پدر را در باغ خودش در تنهایی و بی کسی به خاک سپرد.
نقالان، این خادمان بی نام و نشان شاهنامه، از رستم، سهراب، اسفندیار و افراسیاب گفتند ولی از سراینده آن یادی نکردند.
در شاه جنگ ایرانیان در چالدران، برابر لشکر بزرگ عثمانی ها، رستم بیک برای سربازانش سروده هایی از شاهنامه خواند و سربازان ایرانی مردانه استادند، ولی کسی را با گوینده، کاری نبود. سربازان ما با شنیدن این سروده های حماسی، افتخار آفریدند ولی سراینده آن تنها و بی کس در گوشه باغ خویش آرمیده بود.
شاهنامه را در سراسر ایران می خواندند ولی حکیم بزرگوار ما بی کس و بی نشان بود تا اینکه آصف الدوله شیرازی، فرماندار خراسان شد و به یاری چند فرانسوی به توس رفت و آرامگاه این جاودانه ی تاریخ مان را یافت و دو اتاق خشت و گلی ساخت به این امید که آرامگاهی برایش بسازد. او را نیز از فرمانداری خراسان برکنار کردند و همه چیز به حال خود رها شد. تنها باغ فردوسی ماند و این دو اتاق خشت و گلی و دو گور کوچک کودکان باغبان.
در سال ۱۳۰۵ برای پاسداشت تاریخ ملی، انجمنی به همین نام پا گرفت که نخستین کار این انجمن، ساختن آرامگاه فردوسی، و یکی از هموندان این انجمن ارباب کیخسرو شاهرخ بود.
آنگاه برآن شدند با بیست هزار تومان آرامگاهی برای فردوسی بسازند که ده هزار تومان آن از صرفه جویی در بودجه، و ده هزار تومان دیگر از دهش مردم فراهم شد. گروهی از نمایندگان مجلس آن دوران با واگذاری پولی برای ساخت آرامگاه فردوسی مخالف بودند، بنابراین ارباب کیخسرو شاهرخ همه ی هزینه ی رفت و آمد از تهران به مشهد و توس را خود پرداخت.
طاهر زاده بهزاد نقشه ی ساختمان را کشید و استاد حسین حجارباشی زنجانی را هم برای گزینش سنگ ساختمان، همراه خود برد.
با سختی فراوان، آرامگاه فردوسی ساخته و دربیستم مهرماه ۱۳۱۳ پس از هزار سال تنهایی، هزارمین سال زایش فردوسی برگزار شدیاد این بزرگواران همیشه بیاد باد .
شاهنامه و درس کشورداری
کیومرث سامیا کلانتری