درگذشت، تن، جان ، روان



درگذشت، تن، جان ، روان



۱  . اهو (ahu) يا جان: اهو، همان نيروی هستی، جنبش و حركت غريزی زندگی است و آن را به جان معنا كرده اند. اما اين جان ربطی به روح و روان، به مفهوم عالی آن ندارد؛ زيرا جان فاقد درک و تأثرات روحانی ميباشد. جان همراه با جسم به وجود می آيد و با رشد و نمو جسم، جان هم هنگامی كه جسم بيحركت شد و از بين رفت، جان نيز فانی ميگردد. پس اهو يا جان انسان، همان نيروی غريزی حركت و جنبش وی است كه وظيفه آن نگهداری بدن و تنظيم اعمال طبيعی آن ميباشد. اين قوه، با بدن هستی می يابد و با مرگ جسم از بين میرود.
۲ . دين يا دئنا (daena): ريشه اين واژه از دَی به معنی ديدن و دريافتن گرفته شده است. واژه دَاِنا در اوستا به دو معنا آمده است؛ يكی، به معنی كيش و آيين و ديگری، به معنی وجدان يا بينش درونی. دين يا وجدان، نيرويی است كه اهورامزدا در وجود بشر به وديعه نهاده تا همواره او را از نيكی و بدی عملش آگاه سازد.
در مجموع، دين يا وجدان نيروی تشخيص و تميز انسان و راهنمای وی در زندگی وی ميباشد. اين نيرو، راه خوب را به انسان نشان ميدهد و عمل به آن را تشويق ميكند، و راه بد را نيز با همه زشتی و زيان هايش به انسان نشان می دهد و وی را از عمل كردن به آن نهی ميكند.
۳ . بوی يا بئوذ (eaoza): در متون زرتشتی، بوی را گاه به هوش و وير و دانش و مانند آن عطف كرده اند، ولی چنين مينمايد كه بوی، اعم از همه اينهاست. در حقيقت، اين نيروهای فكری اجزای بوی اند.
۴. اورون يا روان: روان نيرويی است كه مسئوليت اعمال انسان را بر اساس آنچه او گزينش ميكند، برعهده دارد و در جهان ديگر، بنابر شايستگی كردارش مؤاخذه ميشود؛ گاهان 26 بند 7(در ستايش روان اشونان)، گاهان 50 بند 1 به اين نيرو اشاره دارند.
5. فره وشی يا فروهر (farvahr): فروهر، آن نيروی اهورايی است كه موظف است روان انسان را از گرايش به بدی ها بازدارد و او را به نيكی رهنمون كند و از اين راه، موجب كمال معنوی او و پيوندش با اهورامزدا گردد
اهورامزدا انسان را از روی صور روحانی عالم پاک فروهرها بيافريد و او را پاک و بی آلايش ساخت. اوصاف رذيله كه آينه ضمير وی را مكدر ساخته، يا وی را به آفات و مصائب مبتلا كرده، از اثر وسوسه و ضربت نيروی اهريمنی است؛ ولی آن جنبه ايزدی و آن روح عالم مينوی فروهر نام دارد كه در باطن انسان به وديعه نهاده شده است.
فروهر، گرد آلايش به خود نميپذيرد و پس از جدا شدن روان از كالبد، دگرباره به سوی عالم بالا از همان جايی كه فرود آمده، بازمی گردد. به عبارت ديگر، فروهر همان نيروی ايزدی است كه انسان را به سوی رسايی و جاودانگی راهنمايی ميكند و سبب كمال مادی و معنوی وی ميگردد. انسان از راه پالايش و پرورش روح خويش ميتواند خود را به پايه فروهر برساند و از اين راه، مراتب تعالی و تكامل معنوی را بپيمايد و در نهايت، به ديدار و پيوند با اهورامزدا نائل گردد. 

نتيجه گيری
در جهان بينی زرتشت، انسان موجودی  دوبعدی است: علاوه بر بعد مادی يا جسم، دارای بعد غيرمادی يا روح می باشد. اين بعد معنوی در آيين زرتشت، دارای پنج نيروی نهادی و باطنی است كه به ترتيب عبارتند از اهو، دئنا، بئوذ، اورون و فروهر میباشد.

مرگ و فنا و نیستی در فلسفه زرتشت

در فرهنگ کهن ایرانی پس از پایان زندگی مادی برای هرکس، واژه درگذشت را به کار می برند که با مرگ و نیستی تفاوت دارد. نابودی و مردن تنها برای جسم مادی است که جان از آن جدا شده و به مواد دیگر تجزیه خواهد شد. نیستی در هستی شکل نمی گیرد به ویژه در مورد انسان که در باور سنتی روانش جاودانه خواهد شد. بنابراین در گذشت انسان یعنی گذر او از دنیایی مادی به سرایی دیگر و این کوچ مینوی نه تنها نیازی به شیون و سوگواری ندارد بلکه به پاس نزدیک شدن روان و فروهر کسی به جایگاه فروغمند اهورایی، درگذشتن از ارج و نگاهی ارزشمند برخوردار است به همین انگیزه سوگواری و غمگساری در چنین بینشی کرداری شایسته نیست. نیاکان ما تن و جسم درگذشتگان را با آهنگی آرامش بخش از محل زندگی خویش دور می کردند سپس آن را به یکی از پاک کننده ها می سپردند تا آسیبی به زندگی دیگران واردنشود. آموزه های زرتشت به زندگی انسان در این جهان اشاره بیشتری دارد تا مردن و سرگذشت او پس از مرگ، قصری را نیز بر مزار درگذشته بنا نمی کند تا مرده پرستی را رواج دهد. مرگ، فنا و نیستی در فلسفه زرتشت جایگاهی ندارد. اینکه گویند فنا هست غلط می گویند \ تا خدا هست در این معرکه، ماهم هستیم