زرتشت پیامبر، سرودۀ
هما ارژنگی
زرتشت پیامبر سرودۀ هما اَرژنگی، چکامه سُرای ملی – بانو اَرژنگی از اندک چکامه سُرایانی است که مهر به میهن در بیشتر سروده هایش جاری است و همواره دل در گِرو این سرزمین اهورایی دارد.
به روز و روزگاری خوش، به هنگام بهاری خوش،
که گوشِ آسمان پر بود از بانگِ هزاری خوش،
پدید آمد به گردون گوهری برتر
رهایی بخش و نیک اختر
سپنتا آرمانی بخردی پرور
ورا زرتشت نامیدند، زرین اخترِ تابان....
همان اندیشه ورزِ راستی گستر
همان یکتایی مَزدا اَهورا را پیام آور ....
ره و رسمِ بهین دینش همه کردار و آیینش
اَشاجویی، اَشامندی ....
همان راهی که ره جو را رساند خود به خرسندی.
به گفتاری خوش و شیوا، سرودی در جهان مانا
ترا خواند بدان مزدا، همان هستی دهِ یکتا ....
به راهِ راستی پوید، به گردون راستی جوید
ز نیک اندیشی و نیکی گزینی داستان گوید.
منش نیک و سهش نیک و رها از بیم دروندی
به هنجاری نکو می راندت سوی خردمندی
ترا گوید که در گیتی به غیرِ راستی ره نیست
هرآنکو بی خرد آید ز رمز راه آگه نیست
همه نیک و بد گیتی نهاده در ترازویی
زرِ نیکی گزین زین دو اگر گنج نهان جویی
در این پیکارِ نیک و بد، ترا آگاه می خواهد
در آیینِ اَشا با خود، ترا همراه می خواهد ....
تو ای زرتشتِ روشن گر، به فرِ ایزدی برتر
اَمُردادی نمیرایی
که چون پیکی پیام آور، ز شهر عشق می آیی
و آواز و سرودِ ماندگارت در حریرِ باد می پیچد
و چون رودی روان در بسترِ مهتاب می ریزد
به امیدی که شاید در روانِ خفتگانِ این شبِ پایا
فروغی نو بتابانی