فردوسی را فراموش نکنیم

فردوسی را فراموش نکنیم
نوشته علی جعفری



فردوسی، به دلایل بسیار، قدرنادیده ترین شاعر این مرز و بوم است، هرچند اگر هر سال، به بهانه روز تولدش، روزنامه ها برایش ویژه نامه چاپ کنند و متولیان فرهنگی در توس، برایش بزرگداشت بگیرند، باز هم او مظلوم ترین شاعری خواهدبود که در برابر زجر و سختی بسیاری » شاهنامه « که در راه آفرینش کشید، کمترقدر دید.

قدر و قیمت چنین شاعری را هنوز نشناخته ایم و هنوز هم تلاشی برای شناخت بیشترش نمی کنیم. این را من می گویم که از این چنین شاعری که زبان فارسی وامدار سخن اوست، اندکی بیش نمی دانم. هر چه هم که درباره اش می دانم، چیزی بیشتر از آنی نیست که همگان می دانند و گناه کم دانستن من و من ها، به گردن آنهایی است که اصلی ترین وظیفه شان، شناساندن چنین مردانی است که در تاریخ فرهنگ و هنر و ادب این مرز و بوم زیسته اند و نام وجان و مال خویش را نثار راهی کرده اند که به آن معتقد بوده اند.  فردوسی راکم می شناسیم. نامش را بیشتر به خاطر یکی دو میدان شهر به یاد داریم که در مشهد و تهران به نامش کرده اند و مجسمه ای که سال هاست در میان این دومیدان بر پایه ای ایستاده اند.

احتمالاً بسیاری خواهند گفت در بزرگداشت این شاعر که او را » بزرگترین شاعر پارسی گو « می نامند، کارهای بسیاری انجام شده و برایش مجلس ها گرفته اند و بزرگداشت ها برگزار کرده اند، اما براستی ارج و ارزش چنین شاعری، همان یکی دو همایش یک روزه در طول سال است و یکی دو برنامه چند دقیقه ای و کلیشه ای که در نمایش یکی دو شاهنامه خوان قدیمی و شاهنامه خوانی آنها خلاصه می شود؟ آیا براستی ارج و ارزش فردوسی و اثر سترگش، همین است؟ آیا براستی ما همان ارزش و احترامی را به فردوسی می‌گذاریم که انگلیسی ها به شکسپیر میگذارند و یونان یها به» هومر «  ؟ براستی آیا ما تلاشی همپای انگلیسی ها یا یونانی ها در راستای بزرگداشت این شاعر جهانی مان انجام داده ایم یا میدهیم؟

 تلاش ما در راه بزرگداشت دستاوردهای چنین شاعری تاکنون به چه نتیجه ای ختم شده است؟ فیلم خوبی بر اساس این اثر حماسی ساخته ایم؟ تصویرگری اش کرده ایم؟ به زبان ساده بازنویسی اش کرده ایم و اجازه داده ایم کودکان و نوجوانان مان با آن بیشتر آشنا شوند؟ از آن انیمیشنی ساخته ایم که به عنوان مثال فرزندا مان بدانند این همه شخصیت هایی که از آنها به وفور درمکالمات و محاورات روزمره نام می بریم، چه کسانی هستند؟ براستی، جز معدود حرکت هایی خودجوش و فردی، چه تلاشی برای شناساندن این چهره جهانی به مردم سرزمین مادری اش انجام داده ایم؟ آیا برگزاری بزرگداشت های یکی دوروزه شاهنامه و شاهنامه پژوهی و صرف مبالغ قابل  توجهی بودجه و دعوت ازمیهمانان خارجی و... تنها وظیفه ما در قبال این اسطوره سخن پارسی است؟ چرا باید کودکان سرزمین ما، اسطوره ها و شخصیت های داستانی ادبیات فانتزی غرب را بیشتر و بهتر از شخصیت های ادبیات خودی بشناسند؟ چرا آنها باید بدانند که  » اسپایدرمن « و » تن تن « و » هالک « و » بتمن « و هزار شخصیت انسانی و حیوانی ادبیات فانتزی غرب چه شکل و شمایلی دارند، اما حتی نتوانند » رستم « تصور کنند که چگونه می تواند باشد؟

آیا براستی تنها وظیفه ما آن است که به بهانه پاسداری از زبان و  ادبیات فارسی  فرضاً قیمت پیامک های انگلیسی مخابرات را چندین و چند برابر کرده و همه را ملزم کنیم تا پیامک فارسی بفرستند و در این میان کسی نداند که سود حاصل از این ایده خلاقانه که سر به میلیاردها تومان )بله درست خوانده اید، میلیاردها تومان( می زند را چه کسی و از چه طریقی قرار است خرج "پاسداری از زبان و ادبیات فارسی کند" ؟

آیا شرکت عریض و طویل مخابرات که ایده هایی این چنینی را در دست طرح و اجرا دارد، اعلام خواهد کرد قرار است چگونه این مبلغ هنگفت راصرف پاسداری از زبان و ادبیات فارسی کند؟ فکر نمی  کنید که در این میان، چیزهایی نادیده گرفته شده است؟! از بحث دور نشویم، هر چند که به نظر، تمامی اینچنین مسائلی، جزیی از مسائل مبتلابه زبان و ادب فارسی است که برتارک آن، نام اسطوره ای چون حکیم  ابوالقاسم فردوسی و اثر سترگش یعنی » شاهنامه « می درخشد.


تنها تلاشی که من طی این سالها در باره به تصویر کشیدن اسطوره های ادبیات فارسی در تلویزیون دیده ام، سریالی بود به نام چهل سرباز .آش شله قلمکاری از همه آن چیزهایی که کارگردان و فیلمنامه نویس محترم توانسته بودند به مدد تلفیق تاریخ و ادبیات و تخیل فراهم آورند. سریالی که تکنیک های ابتدایی و جلوه های ویژه سردستی اش، از آن، یک اثر کمیک ساخته بود. آن هم درباره بسیاری از اسطوره های ادب این سرزمین. سریالی که برای مخاطبان بزرگسال آشنا به تاریخ و ادبیات هم، جاذبه ای نداشت، چه برسد به کودکان یا نوجوانانی که قرار بود با دیدن چنین سریالی، کمی با اسطوره های سرزمین پدری خود آشنا شوند.

 درباره ادبیات کودک این سرزمین هم چیزی نمی گویم که چرا باید مثلاً جلد ششم هری  پاتر در کمتر از یک هفته از انتشار آن در آمریکا، ترجمه شده و دردسترس کودکان و نوجوانان ایرانی باشد، اما هنوز هیچکس به فکر این نیفتاده تا از انبوه داستان های شاهنامه ، یکی را برای کودکش بازنویسی و ساده کند! در باره این نمی گویم که ...بگذریم ... حرف های نگفته بسیار است__