پرورش فروزه های بینش زرتشت در رفتارجوانان



پرورش فروزه های بینش زرتشت در رفتارجوانان


موبد کورش نیکنام

:پیشگفتار 
 پژوهش های دانش جامعه شناسی وروان شناسی ثابت کرده است که جوانان تا سن پانزده سالگی، علاقه دارند تا باورهای دینی خانواده خویش را جستجو کرده، آن را بیاموزند و دررفتار خود از آنها پیروی کنند. درسن هیجده سالگی این باورها اندک اندک کمتر شده زیرا فرزندان نسبت به باورهای دینی خود شک و تردید می‌کنند واز آنجا که ببیشتر پدر ومادر ها از پاسخ درستِ فلسفی درباره باورهای دینی آگاه نبوده تا جوانان راهنمایی کنند بنابراین گاهی گرایش های دینی جوانان به فراموشی نیز خواهد رفت.
آشکار است که جوانان از یکسو پیوسته ازاخلاق خانواده پیروی می کنند و از سوی دیگر با رفتار دوستانِ هم سن و سال خویش درهازمان (اجتماع) نیز هماهنگ می شوند. شایسته نیست تا خانواده از شک و تردیدی که در اندیشه جوانان به ویژه در سن بلوغ پدیدار می شود ترس داشته و نگران باشند زیرا شک کردن، پیش درآمدِ پرسش کردن، پژوهش کردن وگزینش بهترین شیوه برای ادامه زندگی درست است.
گفتنی است که هازمان زرتشتی نیز که از سازمان ها، انجمن ها، کانون و نهادها تشکیل شده است، هریک با اساسنامه و آیین نامه خود دربخش های فرهنگی، دینی، ورزشی، اقتصادی وخدماتی درپی آنند تا در پیشرفت زندگی جوانان کوشش کرده و همراه با دین پذیری ودین باوری، آسایش و تندرستی آنان را نیز فراهم کرده باشند. با همه این داشته ها چه روی داده است تا جوانان هازمان زرتشتی آنچنان که شایسته است، گسترش دهنده فرهنگ و باورهای نیاکان خویش نبوده ودر هازمان جهانی کنونی که آزادی اندیشه‌ ها زبانزد همگان است. دین، فرهنگ و فلسفه زرتشت آنچنان جایگاهی را درفرآیند باورهای دینی جهان به دست نیاورده است؟
به یاد داشته باشیم که زادگاه زرتشت سرزمین پهناور ایران بوده و پیروان آغازین او در همین سرزمین به شکوه و تمدن شایسته رسیده اند. پس از آن با تاخت و تازهای بیگانگان به چنین روزی گرفتار آمده اند. اعراب با حمله خود در پی نابودی دین و فرهنگ نیاکان ما نیز بوده است. ولی با هر شیوه ای که پشت سرگذاشته ایم، خوشبختانه دین وفرهنگ زرتشتی تا کنون به نابودی نرفته است.
جمشید چوکسی می نویسد: «سقوط تمدن ساسانی به معنای پایان شیوه های رفتاری ایرانیان نبود، زیرا این شیوه های رفتاری از زوال جامعه زرتشتی تا ظهور جامعه اسلامی تداوم داشت. بیشتر ایرانیان قطع نظر از مقام، دین و شغل نسبت به حضور اعراب وظهور تمدن اسلامی، با ادامه زندگی سودمندانه در کنارآنها واکنش نشان دادند، یعنی صلاح دانستند که با نظام جدیدمتحد شوند و برآن تاثیر بگذارند. به این ترتیب، سرانجام ترغیب براجبار غالب آمد و مخالفت آنها خاتمه یافت.
هنگامی که پی آمدهای این ارتباط آشکار شد، زرتشتیان شروع به مهاجرت به غرب هندوستان کردند تا آینده ای نوین و بسیار موفقیت آمیز به وجود آورند. گفته شده است که دسته ای از آنها خراسان را به قصد ساحل خایج ترک کردند وسپس با کشتی به گجرات رفتند. در آنجا در سال ۹۳۶ میلادی فرمانروای هندی مکان امنی در اختیارشان گذاشت وساکنان محلی آنجا آنان را به نام پارسیان یا مردمی اهل پارس شناختند.
زرتشتیانی که پشت سرآنها به جا ماندند، در جستجوی یافتن پناه در مقابل شیوه های زندگی اسلامی به نقاط دوردست فارس و کرمان نقل مکان کردند وسلطه سیاسی، هدایت دینی وروش های اجتماعی واقتصادی تحت اختیار مسلمانان را رها کردند» (ستیز وسازش رویه 176)
دین وفرهنگ زرتشتی که روزگاری نخستین راهنمای دوستی و خوشبختی برای مردم جهان بوده و اکنون نیز درکنارخشونت، کشتار و بیدادگری هایی که درهرجای جهان روی می دهد توانایی دارد تا پیام رسان آزادی، آشتی، مهرورزی و سازندگی درجهان باشد، ازاهمیت وجایگاه خوب ومناسبی برخوردار نیست. در این جستار به چند انگیزه و راهکار اشاره خواهد شد. شاید سرآغاز راهکاری باشد تاجوانان آینده زرتشتی که وارث و وامدار فرهنگ شکوهمند مزداپرستی می باشند دریابند که چه گوهر ارزشمندی را به نام "دین زرتشت" از نیاکان خویش به یادگار برده اند.پس در پایداری آن بیشتر تلاش کنند.
کلید واژه ها: جوانان زرتشتی. نهادهای زرتشتی. زرتشتیان ایران. زرتشتیان هند. نوکیشان زرتشتی. بینش زرتشت.     
جایگاه زرتشتیان در جهان
پیروان زرتشت وکسانی که خود را زرتشتی نامیده اند در سه گروه جداگانه جای دارند وهر گروه با ویژگی هایی گوناگون زرتشتی شناخته می شوند.
زرتشتیان ایران
زرتشتیان هندوستان (پارسیان)
نوکیشان زرتشتی درجهان
زرتشتیان ایران
زرتشتیانی که در ایران زندگی می کنند نیز دوشاخه بنیادی را از آغاز داشته اند. زرتشتیان یزد و زرتشتیان کرمان، زیرا پس از آخرین فشارهای هازمانی و کشتارهای گروهی که نزدیک به چهار سده پیش برپیکر هازمان زرتشتیان سراسر ایران وارد شد، بسیاری به دین تازه روی آوردند. آنانکه به کویر مرکزی ایران نزدیکتر بوده اند از روی ناچاری به شهرهای یزد و کرمان کوچ کرده اند تا در حیاط خلوت بی آب وعلف این شهرها با کمترین داشته های زاستاری (طبیعی) دین و فرهنگ نیاکانی خویش را پاسداری کنند. کاریزها را بنیاد نهاده و روستاهایی برای خود برگزیدند وبه کشاورزی و دامپروری ترادادی و کم درآمد روی آوردند.
مری بویس می نویسد:« پس از شاه عباس، اوضاع زرتشتیان بدتر هم شد شاه عباس دوم (۱۶۲۴-۱۶۶۷میلادی) گبرهای اصفهان را به شهرک جدیدی منتقل کرد و در این مکان جدید و دوره آخرین پادشاه صفوی، یعنی سلطان حسین (۱۶۹۴- ۱۷۲۹) آنان رنج بسیار دیدند؛ چه، وی اندکی پس از به تخت نشستن، فرمان تغییر دین آنان را صادر کرد. یک کشیش مسیحی شاهد اقدامات خشونت آمیز برای اجرای این فرمان بود: پرستشگاه های زرتشتیان را ویران کردند، شمار بسیاری از گبر ها را به تهدید با شمشیر، به پذیرش اسلام واداشتند و خون آنان که امتناع می کردند، رودخانه را رنگین ساخت. شمار اندکی گریختند وخانواده هایی که هنوز در منطقه یزد زندگی می کنند از تبار همین فراریانند. (زرتشتیان، باورها وآداب دینی آنها رویه ۲۱۶)
زرتشتیان کوچنده در کرمان به دوبخش و منطقه جوپار و قنات غستان روی آورده و روستاهای پیرامون آن را آباد کردند. برخی نیز در شهرهای بم و بردسیر به کارکشاورزی پرداختند و گروهی درمرکز شهر کرمان ساکن شدند. زرتشتیان یزد نیز دربخش مرکزی، شهرستان تفت، اردکان و میبد و رستاق پراکنده شده و نزدیک به بیست روستا ومحله را آباد کرده و بنیان نهادند.  بیگمان هرگروه از بخش های گوناگون ایران به این روستاها کوچ ناچاری (اجباری) داشته اند چون درگویش آنان وبرخی آداب و رفتارشان با روستاها وشهرهای دیگر همسان نیست و این نشان می دهد که هریک با لهجه ای جداگانه و از شهری از ایران به کویر روی آورده اند.
 کُنت دو گوبینو می نویسد: زرتشتیان در دوسده پیش زندگی بسیار دشواری را داشتند، تا جایی که در دوران حکومت قاجار زمانی می بایست پوششی ویژه داشته باشند تا شناخته شوند. دیوارخانه های خود را کوتاه تر بنا کنند. روزهای بارانی در بازار رفت آمد نداشته باشند و بدتر از همه اینکه مالیاتی افزون بردیگران به نام جزیه بپردازند که با شنیدن توهین وناسزا همراه بوده است.( نسک سه سال در ایران)
خوشبختانه با یاری پارسیان هند و فرستاده آنان مانکجی لیمجی هاتریا به ایران، از فشار مالیات ویژه به نام جزیه رهایی یافتند. چندین خانواده زرتشتی نیز تا دو سده پیش درشهرهای دیگر ایران به جز یزد وکرمان زندگی می کردند که از ترس هجوم دشمن از بردن نام دین و آیین خویش خود داری کرده و نام و نشانی از آنان نمانده است.  همه این خانواده های زرتشتی برای زندگی درزادگاه خویش ستم و زورگویی فراوانی را تحمل کردند تا دین و فرهنگ نیاکان خویش را پاسداری کرده باشند باشند.
اگر از بیداد وستم هایی که از دوران صفوی و پس از آن تا روزگار قاجاربر زرتشتیان ایران رسیده بگذریم، در دوران پس از آن اندکی آزادی در زندگی را احساس کردند و با دانش اندوزی به جایگاه بالاتری دست یافتند در آموزش وپرورش، ارتش، نهادهای دولتی وکارخانه ها کارکردند. از یزد و کرمان به شهرهای دیگری مانند تهران، اسپهان، شیراز، کرج، اهواز رهسپار شدند و برای اینکه دین و فرهنگ خویش را با برگزاری جشن ها و آیین ها پاسداری کنند درهر شهر و روستا آتشکده هایی بنا کرده وانجمنی به ثبت رساندند که بیشتر آنها هم اکنون نیز دایر است.
پس از انقلاب اسلامی در ایران به شوه (دلیل) گوناگون به کوچ دیگری روی آوردند و بیشتر آنان از طریق سازمانی که خود را به سازمان ملل وابسته می داند به آمریکا رفتند تا با آزادی بیشتری کار و زندگی داشته باشند. بدین ترتیب هم اکنون خانه بسیاری از روستاهای زرتشتی نشین یزد بدون جمعیت مانده و در روستاهایی نیز تنها چند سالخورده به زندگی ادامه می دهند. که درآینده نزدیکی آنها نیز به فراموشی خواهند رفت. گفتنی است با نگرش به کمبود آب و خشکسالی فراگیر در ایران نابودی روستاهای یزد وکرمان دور از انتظار نخواهد بود.
آمار دقیقی از زرتشتی زادگان ایرانی هم اکنون در اختیار نداریم ولی می توان باور داشت که کمتر از پانزده هزار نفر زرتشتی هم اکنون در ایران و شهرهای آن زندگی می کنند.
چالش پیش روی زرتشتیان ایران
با کوچ تازه وپراکنده زرتشتیان به آمریکا و اروپا خانه های آنان در روستاها و شهرها مورد دستبرد دزدان و گاهی معتادان قرار گرفته و بسیاری ازابزار و دارایی آنان را به یغما برده اند. سود جویانی نیز برخی ازباغ و خانه آنان را اشغال کرده و تخریب می کنند که باز پس گیری آنها دشوار شده است. جوانان زرتشتی درایران هرچند رشته های دانشگاهی را پشت سرگذاشته اند ولی بسیاری با بیکاری دست و پنجه نرم می کنند و چون درآمد کافی ندارند، انگیزه ای برای پیوند زناشویی نیز نخواهند داشت. بدین ترتیب سن زناشویی جوانان زرتشتی به میانگین سی سال رسیده است. در این میان با مشکل دیگری نیز روبرو شده اند که در محیط کار و یا دانشگاه با جوانی غیرهمکیش آشنا می شوند و پس از رفت و آمدی چند ساله ناچار به ثبت پیوند زناشویی خواهند بود که انجمن های زرتشتی پروانه چنین ثبتی را نداشته و اگر چاره ای اندیشیده نشود هرساله چندین جوان نیز از خانواده های زرتشتی و آمار همکیشان کاسته خواهد شد.  
چالش نهادهای زرتشتی در ایران
در شهر و روستای زرتشتی بناهایی کهن یافت می شود که روزگاری یا آتشکده بوده اند یا نیایشگاه، دبستان و دبیرستان، گهنبارخانه، حمام، پذیرشگاه، آب انبار، آرامگاه و دخمه مردگان و مانند آنها که نیاز به نگهداری و هزینه برای تعمیر و بازسازی دارند. سالن هایی بزرگ در بیشتر روستاها ساخته شده که با کوچ زرتشتیان اکنون بی استفاده مانده و شاید در گذر یکسال تنها دو یا چند برنامه در آنها برگزار شود. هریک از این بناها نیاز به سرایدار دارد که همکیشان کمتری به این پیشه روی می آورند بدین ترتیب یا بدون سرایدار مانده اند که بیگمان اندک اندک مورد دستبرد قرار می گیرند و یا سرایدار آنها غیرهمکیش به ویژه افرادی از کشور افغانستان برگزیده می شوند که این شیوه نیز مشکل دیگری را در پی خواهد داشت. گفتنی است برخی از شهرها پس از درگذشتن همکیشان برای شستن جسد آنان نیز پاکشو(مرده شور) زرتشتی را ندارند و باید از همان نیروهای غیر همکیش بهره مند شوند.
-زرتشتیان هندوستان (پارسیان)
چگونگی کوچ کردن ورسیدن زرتشتیان از ایران به هندوستان و داستان پر ماجرای آنها در نسک (کتاب) قصه سنجان آمده که زنده یاد بهمن کیقباد آن را به خوبی گزارش داده است. از آن پس نیز زرتشتیان درسده اول ماندن خود در شهر سنجان که نخستین جای ورود آنان بوده است از بیداد دشمنان در امان نبوده و مدتی از شهر بیرون رفته و در غاری پناه گرفته اند ولی به هر روی چون از آزادی بیشتری نسبت به همکیشان خود در ایران بهره مند بوده اند به آبادی وسازندگی پرداختند به ریختی (شکلی) که پس از سده ها که گذشت پارسیان در کشور هندوستان از نام آوران روزگار بوده و پست های کلیدی ومهم این کشور را به دست آورده وبا ایجاد کارخانه های گوناگون هنر، استعداد و توانایی خویش را به نمایش گذاشتند که بایستی همه زرتشتیان به این خوشنامی افتخار داشته باشند.
پارسیان هند که آتش ورجاوند خود را از ایران به کشور هند برده بوده آن را به نماد هویت خود در ایران به نام ایرانشاه در شهر اودوادای ولایت گجرات تخت نشین کرده وهمچنان روشن نگاهداشته اند. پس از چندی به شهرها و ایالت دیگر هند نیز کوچ کرده و در شهرهای دیگر نیز به کار و کوشش پرداخته اند.
زرتشتیان ساکن هند نیز برای اینکه فرهنگ زرتشتی به فرزندان خویش برسانند تا سده گذشته با بناکردن آتشکده ها در هر شهر وانجمن هایی فرهنگی دراین مورد بسیار خوب پیشرفت داشتند. هرچند آنان با پیمانی که درآغاز با فرمانروای محلی هندوستان به هنگام ورود خود داشتند گویش و پوشش ویژه زرتشتیان ایران را کنار گذاشته، فراموش کردند و اکنون با پوشش ویژه هندی و گویش انگلیسی وگجراتی بایکدیگر سخن می گویند ولی در پاسداری از جشن ها و آیین ها، نگهداری از آتشکده ها و کانون های فرهنگی کوشش می کنند.
چالش پیش روی پارسیان هندوستان
از دیدگاه باورهای دینی پارسیان به دوگروه شهنشاهی و قدیمی تقسیم شده اند که هریک آداب ویژه و جداگانه ای برای آتش و کفن و دفن جسد مردگان دارند. آتش ونگهداری آن آنچنان اهمیت دارد که دیگران می پندارند که آنان آتش پرستند و این اتهام را به آنان می دهند.
پارسیان از دیرباز با غیر زرتشتیان پیوند زناشویی نداشته و آنانکه از این شیوه پیروی نکرده اند از هازمان زرتشتی هند جدا شده اند. بسیاری از جوانان پارسی هند به سن بالا رسیده واز این پس میلی به پیوند زناشویی ندارند. بسیاری از دانش اندوخته های پارسی برای کار، درآمد وزندگی بهتربه کشورهای دیگر مانند آمریکا، اروپا، کانادا، استرالیا و حتا کشورهای عربی رفته اند بنابراین با این رویدادهای هازمانی وخانوادگی از یکسو آمار جمعیت جوان زرتشتی در هندوستان نیز کاهش یافته و روز به روز برآمار سالخوردگان افزوده می شود واز سوی دیگر آنانکه به کشورهای دیگر کوچ کرده اند توانایی پاسداری از فرهنگ وآیین نیاکان خویش را همانند هندوستان نخواهند داشت.
چالش نهادهای زرتشتی درهندوستان
سازمانهای زرتشتی در هندوستان نیز با کوچ گسترده خانواده های پارسی از شهرهای هند به کشورهای دیگر با بناهای فراوان و بی استفاده روبرو خواهند شد. خسروباغ، رستم باغ ودیگر کُلنی هایی که زمانی پراز خانواده ها بوده اندک اندک خالی می شوند. ساختمان های آن فرسوده و نیاز به بازسازی دارند. بناهای باشکوه آتشکده ها که در بسیاری از شهرها ساخته شده و در موقعیت خوب و با ارزش شهر می باشند گرد و غبار گرفته و موبدانی که بایستی در آن مکان به نیایش وخوراک دادن به آتش مشغول باشند کمتر شده اند. ورزشگاه ها و پذیرشگاه هایی در چندین شهر هندوستان برای آسایش همکیشان بناشده است که کمتر از آن استفاده می شود وچنانچه در این موارد راهکاری اندیشه نشود آینده خوش آیندی پیش رو نخواهند داشت. دخمه گذاری همچنان در بین گروهی از پارسیان رواج دارد هرچند سالیانی است که پرندگان لاشخور در این کشور یافت نمی شوند تا گوشت جسد درگذشتگان را از بین ببرند واین کمبود سبب شده تا در هوای نمناک آنجا جسدها پوسید شده و بوی ناخوش آیندی درهوا پخش کنند، انجمن های زرتشتی و موبدان پارسی در این باره نیز راهکاری تازه پیش نگرفته اند.  
۳-نوکیشان زرتشتی
از زمانی که دانشمندان اروپایی نوشته های اوستا را برگردان کردند بسیاری ازمردم به ویژه جوانان دانشگاهی از اندیشه و پیام زرتشت و گنجینه اوستا با خبر گشتند. پژوهشگران به ایران و هندوستان رفتند تا فرهنگ و آیین های زرتشتی را به نیکی بررسی کنند. نیچه فیلسوف آلمانی از پیام زرتشت الهام گرفت و دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون، توماس هاید، بورنوف، اشپیگل، مارتین هوگ، وست، جیمز دارمستتر،  پژوهش های خویش را برمتن های اوستایی انتشار دادند. کرسی های پژوهش فرهنگ وزبان های باستانی در ایران و کشورهای خارجی بنیاد گذاشته شد. دانشمندانی مانند مری بویس با سفر به ایران، آداب ورسوم زرتشتیان را گردآوری ودر نسک هایی منتشر کرد. با آشنایی کشورهای گوناگون به اندیشه انسان محور و خردگرای زرتشت، بسیاری خواستار پیوستن به نخستین دینی شدند که سرچشمه بقیه ادیان در جهان بوده و در سرزمین باستانی ایران پدیدار گشته است. ولی پارسیان هندوستان که در آغازاز پذیرش نوکیش به دین زرتشتی خودداری کرده و همچنان ادامه دارد. پیش از انقلاب اسلامی در ایران پذیرش به دین با شیوه ای نادر و پراکنده انجام گرفت. برای مثال رشید شهمردان که زاده شده در ایران و بزرگ شده هندوستان بود، با آمدن به ایران بسیاری از خانواده های علاقه مند را سدره پوش وبه دین زرتشت در آورد.
در کشورهایی مانند روسیه، آسیای میانه، آمریکا، کانادا و اروپا نیز خانواده هایی با پژوهش به دین زرتشتی درآمده و با سفرهایی به ایران خواستار پیوند بیشتر و دوستی با زرتشتیان ایران برآمده اند.
هم اکنون درکردستان عراق گروه بسیاری با شیوه شال بندی که از نیاکان خود به ارث برده اند، به دین زرتشت روی آورده، خود را زرتشتی می نامند، نیایشگاه وآتشکده دارند. یادآوری می شود پس از انقلاب اسلامی نیز دین و اندیشه زرتشت خواستاران بسیاری رادر ایران به دست آورده که مایل به پیوستن به دین نیاکان خویش می باشند.
چالش پیش روی نوکیشان
بسیاری از خواستاران دین زرتشت درآمریکا، اروپا، روسیه و آسیای میانه به یاری موبدانی که در خارج از ایران زندگی می کنند سدره پوش شده و همچنان به دین فراخوانده می شوند. به تازگی یکی از موبدان نیز با آموزش از راه دور و برگزاری آزمون خواستاران را سدره پوش کرده، به دین زرتشتی فرا می خواند. بسیاری نیز با پژوهش بدون برگزاری آیین سدره پوشی خود را از پیروان اندیشه زرتشت می دانند. با همه این شیوه ها که درحال انجام است. چالش بنیادی نوکیشان این است که انجمن های زرتشتی در ایران پروانه ندارند تا برای آنان کارت شناسایی صادر کنند. بنابراین جوانان نوکیش چه دختر و پسر نمی توانند با زرتشتی زادگان پیوند زناشویی داشته باشند. در آیین ها و جشن های زرتشتیان پروانه ورود نداشته و هرچند خود را زرتشتی می دانند ولی در هازمان زرتشتی پذیرفته نشده و جایگاهی ندارند. پارسیان هند نیز همچنان براندیشه خود پافشاری کرده و کسی را به دین زرتشت نمی پذیرند. نهادهای زرتشتی خارج از کشور نیز فکری در این باره نداشته و اقدامی نکرده اند. بنابراین چنانچه چاره ای اندیشیده نشود بیگمان زمانی آمار آنان از زرتشتی زادگان کنونی فزون تر خواهد بود ونمی توان آینده رابه درستی پیش بینی کرد.
ویژگی جوانان زرتشتی
امروزه شاهدیم که جوانان زرتشتی در بیشتر رشته ها دانش اندوخته و سرآمد شده اند. هازمان زرتشتی افتخار دارد که در روزگار کنونی کسی بیسواد ندارد. بیشتر دختران و پسران زرتشتی چه از گروه پارسیان هند وچه زرتشتیان ایران که در جهان به سر می برند، آموزش دانشگاهی داشته و در رشته های گوناگون علمی به جایگاه ارزشمند و پیشرفت چشمگیری دست یافته اند. بسیاری از آنان در پست های مهم دانشگاهی، آزمایشگاهی، تجربی و پژوهشی به کار مشغول شده اند.
چالش پیش روی جوانان زرتشتی
جوانان با آنچه پیش از این گفته شد اکنون در جهان پراکنده شده اند. برخی در کنار خانواده خویش زندگی می کنند و بسیاری نیز تنهایی را برگزیده اند. جوان زرتشتی سراسر دنیا کمتر با یکدیگر در ارتباط بوده به همین روی آشنایی های فردی، شغلی، اقتصادی وفرهنگی با هم ندارند. باید بپذیریم که باور دینی آنان نیز نسبت به نسل پیش کاهش یافته وتنها نام زرتشی بودن را باخود نگهداری می کنند. اگر ازفلسفه دین زرتشت نکته ای پرسیده شود از پاسخ دادن به آن پرهیز می کنند چون آگاهی چندانی از دین و آیین نیاکان خویش ندارند.
آشکار است در کشورهایی که دین افراد برای حکومت و مردم مهم است پیروان هر دینی با رفتار و گفتار خود تلاش می کنند به اندیشه پیام آور و آموزگارخویش افتخار کرده برتری جویی دین و فرهنگ خویش را به رخ دیگران بکشند. با این شیوه جوانان زرتشتی که آموزه های دینی را کمتر می دانند ازکاروان گفتگوی ادیان دنبال تر بوده و احتمال گرایش به اندیشه و دین دیگری نیز وجود دارد.
در این روزگار که بسیاری از جوانان دنیا از هر آیین و مسلکی به بهانه خرافاتی و دشوار بودن آیین های دینی، دربرنامه های سنتی دینی کمتر شرکت می کنند و بسیاری از جوانان بی تفاوت به آموزه های دینی شده اند. شایسته نیست تا در این راستا آموزه های نیک، راستی گستر، شادی آفرین و خرد پایه زرتشت نیز به فراموشی گراید و جوانان ما نیز که بایستی از دینی ساده و پیشرو پیروی کنند، همانند دیگران با اشاره به خرافی بودن ترادادهای آیینی زرتشتی از دین بیزار شوند. یکی از شیوه های درست این است که به جوانان خود سفارش کنیم تا آموزه های اوستا و پیام زرتشت چه جایگاهی را به آنان داده است. با این کار جوانان ما به رفتار خود افتخار خواهد کرد. پس از آن پیام زرتشت را به درستی از سرودهایش، گات ها برگیریم و آن را برای استفاده به نسل جوان خود پیشنهاد کنیم. تا خودشان در این راه پژوهش کنند و بهترین راه را برگزینند زیرا زرتشت دربخشی از هات۳۰ بند ۲ از یسنا می فرماید:
ای مردم
بهترین گفته ها را به گوش بشنوید
با اندیشه روشن به آن بنگرید
سپس هرمرد و زن از شما
راه نیک وبد را با اختیار برگزیند
جایگاه جوانان در اوستا
در اوستا آمده است
یَوانِم. هو مَنَنگهم. هو وَچَنگ هِم. هو شیَه اُوتنم. هو دَاِنم.اَشَه وَنم. اَشَه رتوم. یَزَه مَییده. (خرده اوستا، گاه ایوی سروترم)
برگردان این سرود چنین است:
جوانِ نیک اندیشِ ، نیک گفتارِ ، نیک کردارِ ، نیک دین (با وجدان) وسرآمداشویی (:هنجارگرا) را می ستاییم.
اگردرهریک ازاین گزینه هایی که اوستا برای جوانان آرزو کرده است. (نیک اندیشی)، (خوش گفتاری)، (درست کرداری)، (داشتن وجدان آگاه)، (قانون مداری)؛ جوانان زرتشتی را راهنمایی و پشتیبانی کنیم تا این ویژگی های نیک را در رفتارخویش به کار گیرند و آن را به همکیشان و فرزندان خود یادآوری کنند. بیگمان ساختار وچگونگی زندگی آینده جوانان را بهتر خواهیم داشت. از سردر گمی بیرون آمده وبا نگرشی تازه ودرست، آنان نیز همانند نسل های پیش به دین و فرهنگ خود افتخار می کنند. به خوبی از آن پاسداری خواهند کرد وبا این رویکرد تازه خوشنامی همیشگی هازمان زرتشتی درجهان را همچنان پیش رو خواهیم داشت.
دین زرتشت و ترادادهای زرتشتی
آشکار است که دین زرتشتی را بایستی از پیام زرتشت برگیریم وهرگاه کنکاشی در سرودهای زرتشت داشته باشیم به این فروزه های فلسفی وارزشمند خواهیم رسید.
من پژوهشی ژرف برسرودهای زرتشت داشته ام. برداشت و نگرشی تازه را برای نخستین بار بیان خواهم کرد.
اهورامزدا در پیام زرتشت آنچنان خدایی نیست که در ادیان ابراهیمی به آن اشاره شده است. خدایی که  در آسمان ها باشد، قادر و توانا، گاهی خشم کند، از مردم انتقام بگیرد. فرشتگانی در دربار داشته باشد، پیامبری را برگزیده و کلام خویش را به او وحی کرده باشد وازانسان بندگی بخواهد تا او را به بهشتی برساند که حضرت آدم زمانی در آن جای باصفا بوده است.
اهورامزدا را تاکنون دانای بزرگ هستی بخش برگردان کرده اند. "مزدا" دانای بزرگ و اهورا هستی بخش. آشکار است که واژه "دانا" اسم فاعل و کننده کار است، (کسی که می داند) پس این کس چگونه پدیدار شده است؟ هستی بخش نیز کسی بوده که "زمانی هستی را بخشیده است" واین نیز اسم فاعل و کننده کار است. این چه موجودی بوده و خودش چگونه آفریده شده است؟
باور من از سرودهای زرتشت که گاهی واژه "مزدا" ودر برخی سرودها "اهورا" و "اهورامزدا" را به کار برده است. و پرسش هایی بی پاسخ را درباره هستی پیرامون زندگی خود داشته است. اشاره به "دانش وآگاهی" داشته است نه شخصی دانا که در آسمان باشد وبه او پاسخ مناسب بدهد، چنانکه در گات ها اهورامزدا هیچ پاسخی به زرتشت داده نشده است.
سراسر بندهای هات ۴۴ از یسنا، در آغاز زرتشت می فرماید: این را از تو می پرسم ای اهورا به راستی برای من آشکار کن.
وآنچه می پرسد پرسش هایی است که در زندگی پیرامون خود مشاهده کرده و چون دانش آن زمان هنوز پیشرفت نکرده دلیل و فلسفه آن را کسی نمی دانسته است. زرتشت از دانش وآگاهی چشم داشت پاسخ بوده است. ولی این پاسخ ها آن روزگار آشکار نبوده بلکه در گذر زمان دانشمندان و دانایان پس از او هریک به مردم نمایان کرده اند.
زرتشت در این بندها از مزدا اهورا (دانش وآگاهی درهستی) می پرسد: بنیاد وشیوه زندگی درست چگونه است؟، سرچشمه آفرینش چگونه است؟، چه نیرویی مسیر خورشید وستارگان را بنیاد نهاده؟، آب وگیاهان با زمین وآسمان چگونه پدیدار شدند؟، روشنایی وتاریکی چگونه پدید می آید؟و... زرتشت با این پرسش ها، اهورامزدا را موجودی شگفت انگیز ومعجزه گر نمی شناسد او دریافته است که با دانایی وخرد به دانایی و آگاهی دست یافت و با این شیوه می توان به خداوند نزدیک شد.
بشود ای اهورامزدا که بایاری وهومن(اندیشه نیک) به تو نزدیک شوم. به من کامیابی وپاداشی را که از راه اشا (هنجار راستی) به دست می آید. در دو جهان مادی و مینوی ارزانی دار. گاتاها، سرودهای زرتشت یسنا ۲۸بند۲ رویه۶۳
بدین روی برگردان درست واژه اهورامزدا به باور من چنین خواهد بود: اهورا(هستی مند) به چم دارنده هستی، آمیخته باهستی، همراه باهستی
مزدا (دانایی وآگاهی بیکران) دانشی که درهستی بیکران است.
بنابراین اهورامزدا به چم «دانایی وآگاهی بیکران هستی مند» خواهد بود.
 دین از واژه "دانه" به چم وجدان بیدار و آگاه است که بینش درونی انسان است. کسی دین دار است که به آگاهی و دانایی رسیده باشد و بهترین شیوه زندگی و خوشبختی را برای خود و دیگران برگزیند.
درگات ها، یسنا ۲۱ بند ۵۱ آمده
آنکه ستایشگر آرميی تی باشد پاک وپارسا است.
او با بینش، گفتار، کردار ودین خود
راستی واندیشه نیک راپرورش می دهد
   آنکه اهورامزدا خواستار است.
من می خواهم چنان باشم
وپاداش نیک آن را درخواست کنم. (ساسانفز، برگردان گاتاها، رویه ۱۰۷۹)
اشوزرتشت در سرودهایش خود را سوشیانت (رهایی بخش) و مانترن (اندیشه برانگیز) وآموزگار می داند. اوهرچند در هات ۲۹ از یسنا با رایزنی خرد، اشا، وهومن، روان هستی و دانش وآگاهی بیکران (مزدا) برگزیده می شود ولی نباید او را همانند پیامبران سامی بدانیم که خداوندی او را مامور کرده و از آسمان به او وحی شده است.
 دوگوهر همزاد و متضاد در بینش زرتشت یکی از شاهکارهای فلسفی اوست که ثابت می کند اهورامزدا سراسر نیکی است وبدی از دانایی سرچشمه نمی گیرد بلکه انسانی که تراوش اندیشه پس از آمیخته شدن دو گوهر همزاد انگره مینو(اهریمن) باشد بدی ها را در زندگی و هستی پدیدار می کند.
 سفارش زرتشت برای زندگی؛ راستی، شادی، خردورزی، سازندگی، تازه شدن، برابری، مهربانی وآشتی مردم جهان است وبه تیره و قوم ویژه ای بستگی ندارد.
 بهشت و دوزخ زرتشت با کردار نیک و بد انسان در همین جهان بوده، مینوی است و نباید کسی را از رفتن به آتش جهنم به ترس وادارکرد.
 زرتشت خوشبختی انسان را در خرسندی دیگران می داند و زندگی مادی را اهمیت می دهد به همین روی آزردن تن، نخوردن خوراک و ریاضت کشیدن را سفارش نمی کند.
ترادادهای سنتی کنونی زرتشتیان در ایران جشن هایی مانند نوروز، سده، مهرگان، تیرگان، اسفندگان و... گاهنبارها، آداب ویژه درگذشتگان، جشن سدره پوشی وگواه گیری می باشد که در هر شهر وروستایی برگزار می شود. پارسیان هند نیز برخی از جشن ها وآداب روزگار ساسانی را با خود به یادگار برده اند که با شیوه ترادادهای هندی آمیخته شده و جشن های دیگری نیز افزوده کرده اند.
چالش دینی پیش روی جوانان
 ناهمگونی آموزه های دینی با برخی ترادادها(سنت ها)  
یکی از گزینه هایی که که سبب شده تا آموزش و گسترش دانش دینی، برگزاری تراداد ها وآیین های کهن برای جوانان تازگی نداشته باشد و دین پذیری جوانان نسل کنونی دشوار گردد این است که ما سال های زیادی است از فرهنگ و آموزه های راستین خویش دور مانده ایم. موبدانی که از بینش زرتشت یاری بگیرند وآموزگار راستی باشند نیز در گذر زمان کاهش یافته اند. موبدان بیشتر به برگزاری آیین ها و اوستاخوانی پرداخته اند و این کار را شغل خویش می دانند. بنابراین چنین پیش آمده که ما هیچ گونه پیروی از آموزه های دینی به شکل هماهنگ برای افراد جامعه زرتشتی نداریم.
هرچند بسیاری از آداب ترادادی گذشته مانند استفاده از پاجاو، نُشوه، بَرشنوم، جداکردن زنان دشتان، آداب ناخن چیدن و دخمه گذاری و مانند اینها را خود به خود فراموش کرده ایم ولی همچنان باورهای ترادادی ما با برخی ادیان دیگر همانند سازی می شود. موبدان باور ندارند که پیام زرتشت درباره بهشت وجهنم، توبه کردن، خوردن وپوشیدن، آزادی گزینش وبسیاری از خواسته های پیروان زرتشت به گونه دیگری است که اکنون با پیام این آموزگار سازگاری ندارد و نیاز است برپایه بینش راستین زرتشت هماهنگ گردد.
  ساده کردن وکوتاه کردن نیایش ها، آیین ها وترادادهای دینی در این دوران از اهمیت ویژه ای برخوردار است تا جوانان پذیرای آن باشند. برخی ترادادها از روزگار ساسانی همچنان دست نخورده باقی مانده است در حالیکه زندگی مردم پس از هزار و پانسد سال هیچ شباهتی به هم ندارد. شاید روزگاری امکان سرایش پنج گاه نیایش شبانه روزی وجود داشته و زرتشتیان پیوسته سدره وکشتی را با خود داشته اند. آیا اکنون با پیشه های گوناگونِی که جوانان در کشورها دارند، امکان آن همچنان وجود دارد و اینگونه آداب بایستی به آنان سفارش وپافشاری گردد؟
چنانچه بخواهیم به جمله اوستایی که دربیان جایگاه جوانان در اوستا آمده نگرش داشته باشیم. اندیشه، گفتار وکردار نیک را از آنان خواستار باشیم تا دین و بینش درستی در روزگار کنونی داشته باشند بایستی همایش هایی ویژه برپا کنیم. از اندیشمندان، موبدان، هیربدان وجوانان بخواهیم درباره دین راستین زرتشت و هماهنگی آن با ترادادهای گوناگون پژوهش کرده و با رنسانسی دیگر برگه ای تازه و درست برپایه بینش زرتشت بر دفتر چندین هزار ساله فرهنگ وباورهای پیروان زرتشت بیفزاییم و آن را به نسل جوان بسپاریم و گرنه درآینده نزدیکی آنچه را تاکنون با هزاران رنج و ستم از نیاکان به ارث برده ایم به موزه تاریخ ادیان بسپاریم.

نتیجه
جوان زرتشتی در روزگار کنونی همانند دیگر ملت ها به سردرگمی دینی دچار گشته وگاهی از دین بیزار می شود چون آگاهی درستی از آن ندارد. در دوران نوجوانی بدون دلیل انگیزه های دینی دارد ولی چون جوانی را پشت سرمی گذارد ذهن و خرد او نیاز دارد تا فلسفه آیین های دینی را دریابد و چنانچه در این دوران به پاسخی منطقی دست نیابد. برخی از آیین های دینی را خرافات خواهد دانست و به بی تفاوتی دینی می رسد.
زرتشتیان در جهان به زرتشتیان ایران، پارسیان هند و نوکیشان زرتشتی دسته بندی شده اند که هریک ویژگی های خود را دارند. درگذر از تاریخ چند هزارساله خود با دشواری دین وفرهنگ خویش را نگهداری کرده اند و اکنون نیز با چالش های فراوانی روبرو می باشند.
چنانچه جوانان زرتشتی درجهان به هویت دینی خویش دست یابند و برپایه بینش درست اشوزرتشت رفتار کنند از یکسو دین و آیین نیاکان به نسل های بعدی نیز خواهد رسید و از سوی دیگر مردم جهان به شکوه از دست رفته چنین فرهنگ دیرینه ای پی خواهند برد.
در این راستا نیاز به همایش های دینی است تا اندیشمندان و موبدان جهان گرد هم آمده و به پالایش بینش زرتشت از باورهای پنداری وخرافات بپردازند تا شیوه و راهکاری یکسان و مناسب برای جوانان برگزیده شود.تا پیروی از بینش زرتشت آسان و میسر گردد.

بن مایه:
این پژوهش میدانی بوده واز نسک های زیر نیز بهره گرفته شده استگاتاها، سرودهای زرتشت- یرگردان دکتر آبتین ساسانفر- تهران، انتشارات بهجت چاپ دوم ۱۳۹۳زرتشتیان ایران، پس از اسلام تا امروز- دکتر کتایون نمیرانیان- تهران، مرکز کرمان شناسی۱۳۸۱ستیزوسازش، زرتشتیان مغلوب ومسلمانان غالب درجامعه ایران نخستین سده های اسلامی- جمشیدگرشاب چوکسی، برگردان نادر میرسعیدی- تهران، انتشارات ققنوس۱۳۸۱زرتشتیان، باورها وآداب دینی آنها- مری بویس، برگردان عسکر بهرامی- تهران، انتشارات ققنوس۱۳۸۱سه سال در ایران، ژوزف آرتور کنت دوگوبینو- برگردان ذبیح اله منضوری، تهران نگارستان کتابقصه سنجان، داستان مهاجرت زرتشتیان ایران به هند- بهمن کیقباد- تهران، انتشارات فروهر۱۳۵۰تاریخ زرتشتیان ایران، اوضاع سیاسی اجتماعی واقتصادی زرتشتیان در دوران قاجاریه- هاشم رضی- تهران، انتشارات بهجت۱۳۹۴خرده اوستا- برگردان از دین دبیره- رشید شهمردان- تهران، انتشارات فروهر۱۳۸۰