مهریشت
مهر
دارندهء دشتهای فراخ و رام کشتزار خوب بخشنده را خشنود می سازیم، «مانند بهترین
سرور». زوت باید آن را به من بگوید (زرتشت) بر طبق قانون مقدس بهترین داور است باید مرد پاکدین دانا آن را بگوید
در این
بند از مهریشت، یعنی نخستین بند و آغازگر آن، همانطور که پیداست توصیفی کلی از ایزد
مهر بیان شده و گویا در دنیای وصف، این ایزد را به انسانی بسیار بخشنده مانند کرده
است که دارندهء دشت های بزرگ و کشتزارهایی آرام و خوب و فراخ است و بخشی از دارایی
خود را به دوستداران مهر و نیک دارندگان پیمان می بخشد
اما بایسته
ای که بر دوش دوستداران مهر نهاده شده، آن است که مهر را همچون بهترین سرور که
منظور از آن اهورامزدا، خداوند جان و خرد است، با کردارهای نیک خشنود گرداند
همانطور
که در بسیاری از نوشتگان دیگر آمده که مهر یا میثره یکی از خدایان پیش زرتشتی است
که دردوران پیش از ظهور اشوزرتشت پیامبر،
بسیار ارج نهاده می شد و بعدها یشتی به نام آن نامزد شد که یکی از یشتهای بزرگ در
میان یشت های دیگر است. این ایزد در میان مردمان چنان دارای ارزش و جایگاه بود که
پس از اشوزرتشت نیز رنگ نباخت اما از جایگاه خدایی خود به زیر آمد و هم ارزش با دیگر
ایزدان از جلوه های اهورامزدا یکتا خدای هستی بخش و دانا، که اشوزرتشت آن را برای
نخستین بار به جهانیان شناساند، به شمار آمد و چنانکه همگان می دانیم بر خلاف
امشاسپندان (فروزگان مینوی اهورامزدا) که در گاهان از آنها به فراوانی نام برده
شده است، ردی ازبسیاری ایزدان همچون ایزد مهر با آن جایگاه پیشین در گاهان دیده
نشد. اما بعدها بنا به دیدگاه اندیشمندان دین و موبدان، بخشی از اوستای بزرگ به
برشمردن ویژگی های ایزدان و ستودن این جلوه های نیک مزدا داده از جمله ایزد مهر
اختصاص داده شد تا این شیوه های فکری و ردپای فرهنگی شان در حافظهء تاریخی باقی
بماند
در
ادامهء این بند، آمده است که زوت(رهبر روحانی که بر پایهء گفتهء استاد پورداوود،
منظور خود اشوزرتشت پیامبر است) و دانایان پاکدین و پیروان بر این باور استوارند
که براساس قانون مقدس (قانون الهی استوار بر جهان و جهانیان)، او بهترین داور است
دربارهء
این عبارت باید بیشتر کند و کاو نمود تا معنای حقیقی آن را دریافت
چرا که
بر پایهء پیام اندیشه برانگیز گاهان، سروده های اهورایی اشوزرتشت، اهورامزدا بهترین
داور کردار مردمان و جهانیان است و هم اوست که بر پایهء قانون خلل ناپذیر
اشا(قانون ازلی و ابدی اهورامزدا که بر جهان استوار است) سرنوشت دو گروه نیکان
و بدان را تعیین می کند
هات ۲۹ بند ۴ از اهنودگات گاهان
بی گمان
اهورامزدا بهتر به یاد دارد کارهایی را که در گذشتهء دور به وسیلهء نابخردان و
مردمان شان انجام شده و همچنین کارهایی که در آینده دور انجام خواهد شد. اهورامزدا
یگانه داور است پس آنچه ارادهء اوست بر ما وارد آید
و یا در
هات ۳۱ بند ۸ از اهنودگات گاهان می خوانیم
ای
خداوند جان و خرد، آنگاه که تو را در اندیشهء خود نخستین و پسین هستی شناختم آنگاه
با دیدهء دل دریافتم که تویی سرچشمهء منش پاک، که تویی آفرینندهء اشا و داور کردار
جهانیان
عبارت
«بر اساس قانون مقدس بهترین داور است» برداشتی عینی از گاهان است که نیاکان
هنرپرور ما به یاری ادبیات قوی و دانش سخنوری و یاری گرفتن از زیبایی های ادبی
همچون آرایهء ادبی تلمیح که نمونهء آن را در این بند از مهریشت نظاره گریم، بخشی
از سروده های اشوزرتشت را در میان نوشته های اوستایی متاخر نهاده، تا نگینی باشد
بر انگشتری اوستا (دانش نامهء پرافتخار ایرانیان) و نوشته های اوستایی متاخر را به
یاری سرودهای اهورایی گاهان، ارزشی هزارباره ببخشند
اما بر
پایهء این نوشته ها، که بجز پیام گاهان دربردارندهء اندیشه های دانایان پیش از
اشوزرتشت پیامبر هم می باشند، ویژگی داوری روان درگذشتگان پس از مرگ، در دایرهء
کنش های سه ایزد(جلوه های اهورامزدا) مهر و سروش و رشن است
بنابراین
می توان چنین دریافت که بر اساس اوستا ، ایزد مهر یکی از داوران روان پس از مرگ
است و بر پایهء قانون اشا(اساس نامهء داوری کردار جهانیان) که همان اراده و خواست
اهورامزداست، روان جهانیان داوری خواهد شد بنابراین اهورامزدا بهترین داور کردار
مردمان جهان است، چرا که برپایهء قانون او و در پرتو جلوه های روشنگری اش یعنی مهر
و سروش و رشن کردارمردمان مورد داوری قرار خواهد گرفت و این بند مهریشت نیز تاکیدی
دوباره بر همین موضوع است
کرده یکم-
بند یکم
« اهورامزدا
به اسپنتمان زرتشت گفت: ای اسپنتمان هنگامی که من مهر دارندهء دشت های فراخ را بیافریدم،
او را در شایسته ستایش بودن مساوی، در سزاوار نیایش بودن مساوی با خود من که
اهورامزدا(هستم) بیافریدم. »
آشکار
است این بند در جایگاه پیش گفتاری برای
مهریشت سروده شده است و اصل یکتاپرستی که
محور آموزه های اشوزرتشت است از آن
برداشت می شود
گوینده
دراین بند اهورامزداست و به اشوزرتشت از خاندان اسپنتمان تاکید می کند که آفرینندهء
ایزد مهر همان دانای بزرگ هستی بخش(اهورامزدا) است و به این شکل مهر از مقام آفرینندگی
خود که مربوط به دوران پیش از اشوزرتشت است، پایین آورده شده و در جایگاه آفریدهء
نیک اهورامزدا که دارای ویژگی دارندگی دشت های فراخ و رام کشتزارهای خوب است، قرار
داده شده است
پیام دوم
این بند آن است که ایزد مهر تنها، دارندهء دشت های فراخ است نه آفرینندهء آن و او
به موجودی مانند شده که دارای ویژگی
دارندگی و مالکیت است و این دارندگی از سوی اهورامزدا به او بخشیده شده است تا
بتواند دوستداران مهر را پاداش ببخشد
پیام دیگر
بند یک آرایهء ادبی است که در قالب آن، ارزش مقام و جایگاه ایزد مهر آشکار می شود.
در این بند آرایهء تشبیه بکار رفته که ایزد مهر در دو ویژگی یعنی سزاوار ستایش و نیایش
بودن به اهورامزدا مانند شده (مساوی و برابر با او، نه یکسان) و این حکایت از
ارجمندی ایزد مهر دارد اما نه در اندازهء اهورامزدا که آفریننده کل است
آرایهءادبی
تشبیه(مانندگی)
مشبه(ماننده):
او (مهر دارندهء دشت های فراخ)
مشبهٌ
به(مانسته): من (اهورا مزدا)
وجه
شبه(مانروی): شایستهء ستایش بودن و سزاوار نیایش بودن
ادات تشبیه(مانواژ):
مساوی با ،مانند yim))
Yim: هم معنی
با .yat اوستایی و hyat گاهانی است که معنی as یا مانند، از آن استخراج شده است
کرده یکم-
بند دو
«ای
اسپنتمان، مهر و پیمان شکنندهء نابکار سراسر مملکت را ویران سازد مثل صد(تن از
اشخاصی است) که (به گناه) کَیَذَ آلوده باشد و قاتل مرد پاکدینی باشد ای اسپنتمان
تو نباید مهر و پیمان بشکنی نه آن (پیمانی که) تو با یک دروغ پرست و نه آن که تو
با یک راستی پرست بستی زیرا معاهده با هر دو درست است خواه دروغ پرست و خواه راستی
پرست.»
مهر و پیمان
شکنندهء نابکار(.miƟrō-druxšairiiōm
چنانکه
از جملهء نخست برمی آید، هنوز گویندهء سخنان اهورامزداست که به اسپنتمان(احتمالا
بر پایهء بند پیشین، طرف سخن اشوزرتشت است) پیامی بسیار بزرگ و بنیادین می دهد که
همان شدت زشتی و بدی گناهِ مهر و پیمان شکستن است. آنکه به پیمان بسته استوار نمی
ماند، با نام «میثرودروخش» یا ضدمهر شناخته می شود. چنین کسی برای آنکه مهر خود را
بشکند، دروغ را دستاویز خود قرار می دهد. بنابراین «دروغکار یا درِگوَنت» نیز
خواهد بود. چنین کسی بنا به گفتهء این بند و بنا به بندهای گاهان، برهم زنندهء
قانون و ویران کنندهء سراسر کشور است
دان
ناردو، نویسندهء کتاب امپراتوری ایران، آورده است که بر اساس برگردان کتیبه های شاهان هخامنشی بویژه
داریوش یکم، بیزاری از دروغ در میان هخامنشیان بسیار پرمعناست. بنا به نوشتهء
هرودوت، ایرانیان«دروغ گفتن و پس از آن بدهکار بودن» را زشت تر از هر چیز می دانستند
و به خاطر ترس ازاینکه مجبور به دروغ گفتن شوند، از قرض و وام دادن نیز هراس داشتند و همه اینها نشانه ای است بر اینکه
در دوران گذشته، ایرانیان تا به چه اندازه به آموزه های دینی پایبند بوده و تا چه
حد از پیمان شکنی و عمل بر ضد مهر شرم داشته و حتا خود را از کارهایی که شاید روزی
اینان را گرفتار دروغ و پیمان شکنی سازد، پرهیز می دادند. اما میزان و شدت کیفر
دروغگویی در زمان هخامنشیان آشکار نیست اما چنانکه از این بند مهر یشت می توان
برداشت کرد، مهر و پیمان شکستن(که یکی از ابزارهای مورد نیاز آن متوسل شدن به
دروغگویی است) یکی از گناهان بسیار بزرگ است که گناه پیمان شکن از نظر شدت به کسی
مانند شده که صد بار به گناه کَیَذ (امروزه این گناه بر ما شناخته نیست) آلوده شده
و همچنین دست به کشتن یک انسان پاکدین و خداشناس زده باشد. دراین بند آرایهء ادبی
تشبیه(مانندگی)بکار رفته است و آن مانندگی مهر و پیمان شکن است که از نظر شدت و
بزرگی گناه به کسی مانند گشته که صد بارگناه کیذ انجام داده و انسان پاک دینی را
کشته باشد
...ای
اسپنتمان تو نباید مهر و پیمان بشکنی
منظور از مهر در این بند، ایزد مهر نیست
بلکه منظور عهد و پیمان و میثاق است. در این قسمت، پیام دوم بند آشکار می شود و آن
اینکه، پیمان داری و استوار بودن بر عهد و میثاق، امری نسبی نیست و ارزش استوار
بودن بر پیمان در هر وضعیت و بایستگی وفای به عهد، مقطعی و وابسته به شرایط پیرامون
نیست بلکه همانطور که بر اشوزرتشت از سوی اهورامزدا تاکید شده، باید همواره بر عهد
و پیمان خود استوار بماند حتا اگر این پیمان میان اشوزرتشت و یک دروغپرست بسته شده
باشد، برهمگان نیز بایسته است که بر هر پیمانی که بسته اند پایدار و استوار باشند
باید
بدانیم که هر گاه یک ویژگی اخلاقی در میان انسان ها این چنین مورد اهمیت قرار می گیرد،
که رعایت آن در هر حال و هنگام و شرایط بر فرد بایسته است، دیگر راه بر نافرمانی و
فرار از آن بسته شده و اخلاق و انسانیت معنای راستین خود را بازمی یابند آن چیزی
که در گذشتهء دور ایرانیان وجود داشت اما امروز همه آن را به فراموشی سپرده ایم
مهر
دارندهء دشت های فراخ، اسب های تیزرو دهد به کسی که به مهر دروغ نگوید(پیمان
نشکند)آذر اهورا مزدا راه راست نماید به کسی که به مهر دروغ نگوید فروهرهای مقدس و
نیک و توانای پاکان، فرزندان کوشا دهند به کسی که به مهر دروغ نگوید
همان
گونه که در بخش پیشین گفته شد یکی از ویژگی های ایزد مهر آن است که این آفریدهء
اهورامزدا از سوی وی به دارندگی نعمت دشت های فراخ و کشتزارهای خوب منسوب شده و
دارای این توانایی است که به نمایندگی از سوی او به آنان که مهر و پیمان نشکسته،
به اصطلاح اوستایی مهرودروخش نباشند، از دارایی اهورادادهء خود پاداش ببخشد
در
سرآغاز این بند نیز دوباره به همین موضوع اشاره شده که نمایانگر اهمیت آن است. در
این جا نیز به نظر می رسد هنوز گوینده پیام اهورامزداست و روی سخن به اسپنتمان است
به نظر می
رسد عبارتِ به مهر دروغ گفتن نوعی آرایه یا صنعت ادبی به نام کنایه باشد به این
صورت که به مهر دروغ گفتن را کنایه از پیمان شکنی و وفای به عهد نداشتن بدانیم
چنانکه استاد پورداوود نیز از این عبارت، معنای پیمان نشکستن را برداشت کرده اند
گوینده
در اینجا به سه بهرهء نیک که از سوی سه نیروی مینوی اما اهوراداده یعنی ایزد مهر،
آذر اهورامزدا و فروهرهای نیک و توانای پاکان به کسی که به مهر دروغ نگوید، ارزانی
می گردد، اشاره می کند
نخست از
نیروی پاداش بخشی ایزد مهر سخن به میان است و گفته شده ایزد مهر که از سوی
اهورامزدا دارندهء دشتهای بزرگ و نعمت و برکت فراوان معرفی شده است، از داشتهء خود
به آنان که بر پیمان خود استوارند و مهر را خوار نمی شمارند، اسب تیزرو می بخشد
می توان
چنین برداشت کرد که شاید به واسطهء شیوهء زندگی و وابستگی حیاتی انسان ها، خصوصا
در دوران های بسیار دور، به منابع طبیعی از جمله گیاه و دام و نیروی انسانی فعال،
داشتن کشتزارهای خوب و فراخ و داشتن دام و حیوانات توانا و اصیل مانند اسب( در این
بند نیز به اسب های تیزرو اشاره شده)و فرزندان فراوان و کوشا از پاداش ها و بهره ها و مزایای نیکی به شمار می
رفته که آرزوی هر انسانی به شمار می آمده است . چنین است که در این بند هم، داده و
پاداش مهر دارندهء دشت های فراخ به پیمان داران به صورت اسبهای تیزرو معرفی شده
است
از سوی دیگر
می توان گفت که منظور از اسب تیزرو می تواند نعمت خوب و پیشرفت در زندگی باشد و
واژهء اسب تیزرو را کنایه از برتری و پیشرفت
دانست
آذر
اهورا مزدا راه راست نماید به کسی که به مهر دروغ نگوید
یکی دیگر
از این سه نیروی مینوی، آذرِ (به زبانِ اوستایی: آترش) اهورامزداست که بهره و سود
او، نمودن راه راست و حقیقت بر دوستدارمهر و شخص پیمان دار است
به نظر می
آید که واژه آذر در اینجا به معنای ایزد موکل و نگهبان بر آتش آمده باشد نه خود
آتش و ویژگیِ راه راست نمودن که در این بند و در چند بند از گاتها به آتر یا آذر
واگذار شده است، بر پایهء ادبیات امروز می تواند کنایه از هدایت و روشنگری و
راهنمایی باشد
در گاهان
سروده های اندیشه ورزِ اشوزرتشت اسپنتمان نیز دربارهء آتر یا فروغ مزدا، چنین آمده
است
اهنودگات
هات ۳۱ بند ۱۹
براستی ای
اهورا بشود که مردم به سخنان درست اندیش و دانایی که آموزش هایش درمانگر زندگی
است، گوش فرا دهند و به کار بندند. به کسی گوش دهند که در گسترش راستی تواناست و بیانی
روان دارد.ای خداوند خرد(ای مزدا) به یاری فروغ فروزان تو(آترا سوخرا)، سرنوشت هر
دو گروه(پیروان دو راه نیک و بد) را تعیین فرما
در این
بند گاتها نیز نقش فروغ سوزان مزدا یعنی آتر یا آذر سوزنده و سوزاننده، تعیین کردن
و روشنگری و آشکار سازی است میان نیکی و بدی.همان ویژگی که در این بند از مهریشت
باز هم به آذر اهورامزدا داده شده است
بر اساس
این بند و بسیاری دیگر از بندهای مهریشت و اوستا، میان آذر و مهر و راه راست نمودن
پیوستگی معنایی برقرار است زیرا هم مهر نشانهء فروغ و روشنگری است و هم آذر فرشتهء
نگهبان آتش است که مظهر نور و روشنایی است و این دو، در نمایاندن راه راست پیوستگی
معناداری دارند
یکی دیگر
از سه نیروی مینویِ سودرسان به مهرداران و مهردوستان، فروهرهای نیک و توانای پاکان
هستند. بنا به باور ما زرتشتیان وجود انسان از پنج بخش شکل گرفته که هر کدام دارای
ویژگی هایی هستند. یکی از این پنج بخش وجودی انسان که از والاترین آنها نیز به
شمار می آید، فروهر است. فروهر، فروزه ای مینوی است که در زمان آفرینش از سوی
اهورامزدا در نهاد انسان جایگزین گشته، در گذر زندگی انسان، راهبر و پیشبرندهء او
به سوی راستی است و پس از درگذشت او نیز، به همان شایستگی و پاکی مینوی و اهورایی
خویش به سرمنشاء خود که ذات اهورامزداست، برمی گردد
در این
بند اشاره شده است که یکی از پاداش دهندگان به انسان مهردوست و ارج گذارنده به
مهر، همین فروهرهای نیک و توانمندی است که به خواست اهورامزدا، به آنان که پیمان نشکنند، بهرهء نیک می بخشند. این سود و
پاداش، نعمت داشتن فرزندانی کوشاست که امروزه نیز آرزو و مایهء سرافرازی و سربلندی
هر انسانی هستند
برگرفته
از تارنمای برساد