غار قلعه اسپهبد خورشید و سرنوشت تراژیک آن..

 

غار قلعه اسپهبد خورشید و سرنوشت تراژیک آن..


بزرگترین طاق طبیعی جهان با دهانه ای به بزرگی بیش از ۸۰ متر !! درست در عبور خطیرکوه دایره بزرگی بر روی کوهی عظیم(همچون کوهی تک چشم) رخ نمایی می کند.درون غار اتاق های بزرگ و قسمت بندی شده و همچنین یک آتشکده به همراه آب انبار و استحکامات نظامی قرار داردکه برای آخرین بار در دهه ۴۰شمسی یک آمریکایی غارشناس موفق شد به درون غار راه یابد و این توضیحات را ارائه دهد.این غار به عنوان دژی طبیعی ، همواره مورد استفاده اسپهبدان طبرستان بوده است.

در صدر اسلامی همه‌مان با قیام مردم طبرستان ،این غار مامن وندادهرمز(از اسپهبدان طبرستان) بود.از بیرون هم پلکان های ساروجی و آجری و استحکامات دیدبانی و دفاعی،نمایان است.اسپهبدخورشید از آخرین پادشاهان مازندران بود که در سال ۷۶۱ میلادی بر منطقه مازندران حکومت می کرد و مقابل سپاهیان متجاوز تازی ایستادگی نمود.همزمان مهدی ، پسر منصور عباسی حاکم ری شد و تصمیم گرفت پس از سال‌ها مازندران را به تسخیر اعراب درآورد.مهدی با نیرنگ از در دوستی با اسپهبدخورشید در آمد و ضمن ارسال هدایایی ، از او خواست تا اجازه دهد قسمتی از لشکریانش از تنگه رود طالار گذشته و از. راه دریا به خراسان بروند.اسپهبد خورشید فریب این نیرنگ را خورد و اجازه عبور را صادر نمود.

اسپهبد خورشید که غافلگیر شده بودهمسر و دخترانش و اهالی این ناحیه و همچنین دارایی و ثروت پادشاهی را به داخل این غارقلعه دست نیافتی فرستاد.به گفته پروفسور شروین باوند این غار درب سنگی بسیار بزرگی داشته که ورود به غار را غیرممکن میکرد.خود اسپهبد با تعدادی از یاران به سمت دیلم(گیلان) میرود تا نیروی کمکی جمع آوری کند(گیلان و مازندران متحد استراتژیک هم بودند و از لحاظ فرهنگی،دینی،اقتصادی و تقریباً نژادی به هم نزدیک بوده اند).اعراب سه ماه در پای کوه اردو زده و تمام تلاش خودرا برای دسترسی به داخل غار انجام دادند که بی نتیجه بود.

تا اینکه باز هم اعراب خدعه کرده و به تنها چشمه ای که از کوه پشت به داخل غار راه داشت سم بیماری سل یا طاعون را ریخته و آب ورودی به غار را آلوده کرده...که در نهایت ۴۰۰ تن از اهالی غار کشته و شهبانو «بانو نی کلاه» همسر اسپهبد خورشید و شاه دخت ها نیز را هم  کشت و دروازه ی غار باز شد.وقتی این خبر به گوش اسپهبدخورشید میرسد که او در راه بازگشت به سوادکوه بود....اما از شنیدن این خبر چنان رنجی بر وی حاصل شد که از درون انگشترش سم را در آورده و خودکشی می کند.مورخین می گویند در هنگامه غروب آفتاب این عمل رخ داده است که گویی سرخی آسمان غار اسپهبد خورشید از دل خون بار آن شاه شهیر است..سکه های بسیاری از اسپهبدخورشید باقی مانده است که نشان دهنده بزرگی حکومت وی بوده است.یادش گرامی