کوه آتشگاه
آتشگاه اصفهان یا کوه آتشگاه از بناهای تاریخی شهر اصفهان و از یادگارهای ایران باستان است. این مجموعه دارای پیشینه
تاریخیِ کهنی است و در زمانهای گونا گونی از آن بهره بردهاند. کوه آتشگاه فعلی در سده مکانی مقدس و محل دفن طهمورث پیامبر بوده که در حدود سدهٔ ششم پیش از میلاد بنا بر گفتهٔ طبری زندگی میکردهاست. همچنین دارای تونل مخفی به کهندژ خمینی شهر بوده و یکی از مراکز مهم نگهداری گنجینهها در زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران به شمار می رود.
آتشگاه
اصفهان در غرب اصفهان و ۸ کیلومتری مرکز شهر در خیابان آتشگاه و جنوب خمینی شهر
قرار دارد. این بنا در نزدیکی رودخانه زاینده رود، بر روی کوهی قرار داردو زمان
ساخت آن را به دوران ساسانی و پیش از آن نسبت می دهند.. از بلندای این تپه، تا کیلومترها
از هر چهار سوی اصلی را میتوان به خوبی مشاهده کرد.نام قدیم و اصیل این بنا «مهربین»و «ماربین» بوده است
مشخصات
تپه
این تپه
از جنس سنگهای رسوبی است. تراز پایینی آن در ارتفاع ۱۶۱۰ متر از سطح دریا (حدود ۵۰
متر بالاتر از تراز مرکز شهر اصفهان) و فراز آن در ارتفاع ۱۷۱۵ متری از سطح دریا
واقع شدهاست. این تپه از نظر زمینشناسی در دوره کرتاسه تشکیل شدهاست.
مشخصات
بنا
این بنای
خشتی غریب که بر فراز کوهچهای به بلندای ۱۰۰ متر (نسبت به دشت اطراف) در بخش ماربین
خمینی شهراصفهان جای دارد، نخستین بار از سوی اَوِستاشناس بزرگ «ویلیامز جکسن» در
اوایل قرن بیستم میلادی، مورد توجه و بررسی علمی قرار گرفت.
بافتِ
بنا
بافتِ
ساختمانیِ این مجموعه از لایههای خشتی است. میانِ دو ردیف خشت را هم یک لایه
نازکِ نِی (که از رودخانه آورده میشده) قرار میدادند تا بر استحکامِ آن بیفزایند.
پایههای بزرگ و خشتیِ بنا تقریباً از میانهٔ تپهٔ آتشگاه آغاز میشوند و در بالا
به ستونهایی محکم و قابلِ اعتماد تبدیل میشدند که در گذشته اتاقهایی نیز بر رویِ
آنها قرار داشتهاست. در برخی جاها نیز بقایایی از راه پلههایی منظم و کنده شده
در دلِ سنگ بچشم میخورد که تا بالا ادامه داشتهاست اما امروزه از میان رفتهاند.
در بالای تپه بنایی گِرد ساخته شده که میتوان آن را نقطه نهاییِ معماریِ این بنا
معرفی کرد. بر رویِ تپه، هیچ بنایی بلندتر از آن ساخته نشدهاست. این اتاق دارای
هشت گوشهاست و در هر گوشه یک پنجره هم رو به بیرون دارد. گفته میشود موبدانِ
زرتشتی، آتشِ مقدس را در درونِ این اتاق قرار میدادهاند.
علاوه
برآتشگاه ،در شمال و شمال شرقی کوه آثار اتاق هایی نیز وجود دارد که بدلیل خام
بودن خشت ها در مجاورت باد و باران به مرور زمان از بین رفته اند.این آتشگاه از بیرون
به شکل دایره و از داخل به شکل هشت ضلعی دیده می شود.بنای آتشگاه،آتشدانی بزرگ و
مدور است با دریاچه های متعدد.پایه های خشتی و بزرگ بنا از میانه تپه آتشگاه آغاز
شده و در بالا به ستون هایی محکم تبدیل می شوند.این آنگاه دارای هفت پنجره بزرگ قدی
و یک در ورودی است که آش درون آن از همه جهان قابل رویت بوده است.ارتفاع ورودی آ
به اندازه چند پله از سطوح صاف بوده است که به طورکامل بر تمامی مجموعه و کوه
اشراف دارد و در درون آن در بالای در و
همه پنجره ها ،طاقچه هایی قرار دارند.
این
آتشگاه در سال ۱۳۳۰ و با شماره ۳۸۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
بازسازی
در دوره پهلوی
این
مجموعه دارای اتاقها و ساختمانهایی در چهار جهتِ تپه بوده که تا زیرِ اتاقکِ
آتشگاه ادامه مییافتهاند و البته اکنون تنها سازههای بخشِ شمالی و بخشی از
قسمتِ شرقی سالم ماندهاند و بهنظر میرسد مربوط به بازسازیِ این بنا در دورهٔ
پهلوی باشند. بر رویِ برخی از خشتهای بکار رفته در سازههای بخشِ شمالی میتوان
عددِ ۱۳۵۲ را دید که در قالبِ خشتها تعبیه شدهاست.
بررسیها
«آندره
گُدار» به سال ۱۹۳۸ میلادی، در یکی از مُجَلَّدات «آثار ایران» که اختصاص به بناهای
آتش داشت، گفتاری کوتاه ولی اصولی و دقیق دربارهٔ آتشگاه اصفهان میآورد. سپس
«ماکسیم سیرو» در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، بررسیهای دقیقی را در آتشگاه به انجام
میرساند، و برای نخستین بار اقدام به تهیهٔ نقشههای معماری صحیح از آن مینماید.
کمی بعدتر، «کلاوس شیپ مان» با حضور درآتشگاه، آن را از نزدیک مورد مطالعه قرار
داده و گزارش خود را در کتابی دربارهٔ بناهای آتش ایران، به زبان آلمانی انتشار میدهد.
از ایرانیان،
نخستین بار رشید شهمردان (که یک موبد پارسی ایرانیتبار بود) در کتاب پرستشگاه
زرتشتیان، ضمن برشمردن و توصیف اکثر آتشخانههای ایران، از پناه گرفتن اسماعیلیان
اصفهان به آتشگاه در اواخر سدة پنجم هجری خبر میدهد.
«علیرضا
جعفری زند» به سال ۱۳۸۱ خورشیدی مجموعهٔ گزارشها و بررسیهای خود دربارهٔ «اصفهان
پیش از اسلام» را در قالب کتابی به همین نام منتشر مینماید. در این کتاب، بر
کاربری مذهبی آتشگاه تأکید شده و با استناد به نتایج آزمایش سالیابی به روش کربن ۱۴،
«آتشگاه» یک معبد ایلامی دانسته میشود که بعدها تبدیل به یک معبد مهری میگردد.
«میترا
آزاد» با تکمیل کردنِ گزارشِ موبد شهمردان در ذکر آتشخانههای ایران، و یاری گرفتن
از مطالعات «دیتریش هوف» دربارهٔ گونهشناسی چهارتاقهای ساسانی فارس و نیز
مطالعات «شیپ مان» در روند دگرگونی و توسعهٔ آتشکدهها، بنای استوانهای شکل فوقانی
آن را از نظر دارا بودنِ پلان دایرهای شکل، با بنای موسوم به «آتشگاه چاهک» در
استان قم مقایسه میکند.
از
آتشگاه اصفهان در متون کهن، به نام «دژ ماربین/مهرین» یاد شده و اشاراتی دربارهٔ
شهرک باستانی «مهرین» رفتهاست. یافت شدن سفالهای روستای گورتان در نزدیکی بنا و
نامهای باستانی روستاهای ماربین، گواه بسندهای است بر وجود فرهنگ و تمدنی دیرسال
در این بخش، که متأسفانه بسیار مورد بیتوجهی واقع شدهاست.
بررسیهای
باستانشناسی دکتر شیپمن در سال ۱۹۷۱ و نیز کاوشهای باستان شناختی میراث فرهنگی این
ناحیه را نقطه عطف بین فلات مرکزی و جلگهٔ مرودشت و خوزستان مطرح مینماید هر چند
نگارنده مدتها قبل از کاوشهای آقای دکتر جاوری در غرب اصفهان، شباهت بین سفالهای
بدست آمده از سده و نیز آتشگاه را با سفالهای باباجان تپه در کتاب دیار کهن به
اثبات رسانده و حتی نمونه سفالی مربوط به دورهٔ تمدن عیلام را که در عمق ۴ متری زمین
در خانهٔ آقای علیزاده در خوزان به دست آمده بود را معرفی نمودم بنابراین باید پذیرفت
که تحقیقات مؤسسه ایزمئو و نیز بررسیهای پروفسورهنینگ به همراه کاوشهای باستانشناسی
اثبات میکند که از حدود هزارهٔ چهارم پیش از میلاد، دورههای پیش از تاریخ، عیلام
میانه و عصر آهن (دوره ماد) در این محدوده قابل تشخیص است و میدانیم که آشوریها
فلات مرکزی ایران را بارها مورد حمله قرار داده و ساکنین آریایی این ناحیه برای
دفاع در مقابل آنان به ساختن دژ و نیز تونلهای مخفی اقدام میکردهاند. علاوه بر
این کشف جدید تونل مربوط به دوران امپراتور هادریانوس در رم که از آن بعنوان کریدور
ارتباطی آشپزخانه سلطنتی یاد میشود شباهت بسیاری به کارکرد تونل کهندژ بر اساس
گفتهها و شنیدههای مردم بومی منطقه دارد.
وضعیت
کنونی
امروزه
در نگهداری از این مجموعه توجهی صورت نمیگیرد. در بافتِ ساختمانهای این بنا میتوان
سوراخهای زیادی را دید که به دستِ گنج یابان کنده شدهاست. بازدید کنندگان نیز
خود باید راهِ بالا رفتن را انتخاب کنند و با توجه به ساختار تپه و خشتی بودنِ این
سازه، سرعتِ تخریب بوسیله بازدیدکنندگان -بویژه در روزهای بارانی- بیشتر میشود.
دیدگاهها
از تاریخ
نویسان و جغرافیانویسان قدیم، برخی دربارهٔ آتشگاه اصفهان مطالبی نوشتهاند. از آن
جمله:
حمزهٔ
اصفهانی در کتاب اصفهان آوردهاند:کوه آتشگاه از جمله بیوت عبادت بودهاست در عهد
طهمورث و آن را مینودژ خواندهاند و تبان نهاده بودندی بسیار، چنانکه از جمله
شهرهای مشرق اینجا آمدندی ….. و چنان آوردهاند که طهمورث آن جا نهادهاست و در
دخمه ای مدفون است. طهمورث و جمشید از اولین شهریاران و فرمانرواین زمین محسوب میشدند
و در فقرات ۱۱–۱۳ رام یشت آمدهاست:” تهمورث (پیامبر) از فرشته (جبرئیل) درخواست
نمود که بر اهریمن پیروز شود. ”
دهخدا در
لغتنامه خود مینویسد: هنگامی که اسکندر قصد خراب کردن آتشکده اصفهان را گرفت،
آذرهمایون که سادنهٔ آتشکده و یک ساحره بود، خود را مانند یک اژدهای مهیب به اسکند
نمایاند. بلیناس نیز طلسم او را باطل کرد و به همین دلیل اسکند او را به بلیناس
بخشید و او آذرهمایون را به همسری گرفت. به همین دلیل که بلیناس از آن زن جادو یادگرفت
به بلیناس جادو مشهور شد.
نظامی
گنجوی در اسکندرنامه دربارهٔ اسکندر و تاریخ جهانگیر او از تونل مخفی و مخفیگاههای
درون زمین در سپاهان یاد میکند و در هنگامی دیگر نظامی از گنج مخفی فریدون در جی
اولیه صحبت میکند. شاید از همین است که اسکندر در اصفهان درب هفت گنجینه را باز میکند.
شرفنامهٔ
نظامی گنجوی از نیروی اندیشهٔ زنی در آتشگاه اصفهان حکایتها دارد. هنرمند گنجه از
بهار یا آتشگاهی کهنسال در سپاهان خبر میدهد و میگوید از باغ در نوبهار خوشتر و
زیباتر بود و چندین دختر در آن نگهبانی میکردند. در خمینی شهر و در مسجد جامع
خوزان مکانی بنام چهل دختر وجود دارد، مسجدی چهار ایوانی با گنبد خانه که دارای
تنبی تالاری بوده که در پیش از اسلام مهرابه ای کهن بودهاست. این دختران به
فرماندهی آذر همایون که از نسل سام نریمان بود با سپاه اسکندر در سپاهان درگیر میشوند.
آذرهمایون که در افسون و جادوگری به هاروت و ماروت پیشی جسته بود چون اسکندر فرمان
داد تا خانه دختران را خراب کنند از هیکل خویش ازدهایی آتشین ساخته به سوی مردم
حملهور میشود، مردم از ترس آتشگاه را رها کرده به سوی اسکندر گریختند و خبر
دادند که در آتشگاه اژدهایی است که چون گلولههای آتشین باروت بسوی مردم میاندازد.
این تعبیر از سوی زنی دانشمند بوده و در نهایت بلیناس حکیم به جنگ این طلسم رفته و
به شعبده ای خاص از عهدهٔ کار برمی آید و آتشکده را ویران ساخته و بلیناس حکیم چون
از خردمندی و دانش و زیبایی آذرهمایون آگاه میشود او را در ماه بهمن به همسری برمیگزیند.
ابن
خردادبه در قرن سوم هجری در کتاب المسالک والممالک میگوید:
در قریه
مارابین، قلعهای از بناهای طهمورث موجود است و در آن آتشکدهای ست.
حمزه
اصفهانی در قرن چهارم هجری در کتاب سنی ملوکالارض والانبیا پس از نام بردن از
آتشکدههای اصفهان مینویسد:
کیاردشیر
در شهر اصفهان، به یک روز سه آتشکده بنیاد گذاشت. یکی را به هنگام برآمدن آفتاب در
جانب «قلعه ماربین» (ماربین، مهربین یا آتشگاه امروزی) به نام آتشکدهٔ شهر اردشیر،
دوم آتشکدهای به نام زروان اردشیر به هنگام ظهر در دارک از روستاهای خوار (برخوار
فعلی) و سوم، آتشکدهٔ مهر اردشیر در روستای "اردستان».
صادق هدایت
در کتابِ اصفهان نصف جهان دربارهٔ آن چنین نوشتهاست:
کوه
آتشگاه، روز آبادیش، شکوه مخصوص داشتهاست. این پرستشگاه مانند مسجد و کلیسا دورش
دیوار نداشته و چیزی را از کسی نمیپوشانیده. مانند آتش؛ سره و پاکیزه بوده. همان
آتش جاودان نماینده پاکیزگی و زیبایی که به سوی آسمان زبانه میکشیده و در شبهای
تار، از دور، دلهای افسرده را قوت میداده و از نزدیک، با پیچ و خمِ دلربا، با
روانِ انسان گفتگو میکرده.
ابن حوقل
جغرافیای دان قرن چهارم هجری قمری در کتاب «صورة الارض »در مورد این بنا چنین می
نویسد:«ماربین در مغرب اصفهان واقع است ...در این بخش تل بزرگی مانند کوه است و بر
آن قلعه ای بنا شده است و در آن آتشگاه است که می گویند آتش آن از آتش های ازلی
است»